بر خلاف تاریخ درگذشته ها ، در جهان معاصر دیگر جنگ ها، مداخلات و تجاوزات توسط شخص پادشاه، حاکمان و یا امپراتوری ها برپا نمی شود، بلکه بوسیله قدرت ها وساختار ها (موسسات، بوروکرات ها، سیاست های عمومی و فردی) که برخی از افراد در جنگ ها گنهکار ولی همه ما به نوعی در برابر این جنگ ها مسئول هستیم، بر پا میشود. گنهکاریم چون بعضآ در جنگ شرکت میکنیم، مسؤل هستیم ؛ چون یا از جنگ حمایت ، پشتیبانی و توجیه میکنیم یا در برابر ان سکوت. خیلی کم جنگ را با ان همه معایبی که دارد درنفس ان محکوم میکنیم واغلبآ با توجیه جنگ حق وجنگ نا حق به نحوی بر ادامه خشونت تشریک مساعی بخرج میدهیم
هانطوریکه جنگ در جوامع بشری ریشه قدیمی دارد ، رابطه میان معنویت، عدم خشونت و تغییرات اجتماعی هم ریشه های عمیق در تاریخ بشردارد، عرفا، حکما و مبشرین خیر خواه همیشه به جستجوی فرصت ها و امکانات بوده اند تا در حد ممکن فاصله این ارزش ها (معنویت، عدم خشونت و تغیرات اجتماعی) تنگ تروبا هم نزدیک تر گردد. با این حال، در جهان معاصرنقش عناصر و عوامل فعال درروند اتصال میان معنویت، عدم خشونت و تغییرات اجتماعی از هر وقت دیگر بیشتر است. در این رویکرد جدید تشکل اواز ها و خواسته های رسا، تعداد فزاینده ای فعالان معنوی ،جنبش های مدنی و گروه های اجتماعی، به جای احزاب سیاسی یا جنگنده های نظامی انقلابی، قوی تر از همیشه هستند.
بهر صورت؛ برای وضاحت بیشتردرباره حرکت های اجتماعی نگاه مختصری به پیشنه ای تاریخی و ریشه های اجتماعی جامعه مدنی می اندازیم. مفهوم جامعه مدنی همچون دیگر مفاهیم اجتماعی معانی متفاوتی برای اشخاص و گروه های متفاوت دارد. متفکرین و دانشمندان مختلف بر جنبه های مختلف و همچنین منابع مختلف تاریخی و سنتی الی دوران معاصر در باره جامعه مدنی تحقیقات فراوانی انجام داده اند. گر چه که این تحقیقات نتیجتآ منجر بر ابهامات بیشتر در شناخت و نقش جامعه مدنی در جوامع بشری شده، آما عقیده بر ایده جامعه مدنی در خیابان های تمام کشورهای جهان بسیار طنین انداز است. با وجود این همه تیؤری ها و چشم انداز های مختلف و دستور کار سیاسی، اصل فرض جامعه مدنی بطور مجمل بر ان بوده تا پیوندی را بین حوزه خصوصی و عمومی و ضرورت های فردی و اجتماعی تامین کند. درینصورت برای بسیاری جامعه مدنی یک ایده وتعهد اخلاقی است در جهت نظم اجتماعی، هماهنگی بین اختلافات فردی و اجتماعی.
از بحث بشتر پیرامون ایده جامعه مدنی که کتاب ها در مورد ان نوشته شده میگزریم و بحث را با پیشنه تاریخی جامعه مدنی ادامه میدهیم. برای جلوگیری ازضیاع وقت خواننده، درینجا به تاریخچه حضرت ادم علیه السلام و اختالافات میان خانوده اش، چنانکه بعضی از دانشمندان علوم اجتماعی خانواده رابعنوان اولین جامعه مدنی همچون اصل اتحاد در میان انسان ها می داند، و یا تاسیس کلیسای مسیحی هم نوع جامعه مدنی برنمی گردیم بلکه به تاریخچه جامعه مدنی از قرن هژدهم که مرحله شکوفائی مدرنیته بعد از انقلاب صنعتی در اروپا است، اکتفا میکنیم. در اوضاع و احوال قرن هژدهم که مدرنیته در قالب اومانیزم و پیشنه افکار نهلیستی “حقوق فرد”، تساوی انسان ، اصالت فرد،ازادی عقیده،حق عقل و خرد، معضل اخلاق و معنا وبسیاری مفاهیم دیگر در جامعه توسط ایمانوئل کانت، مکس ویبر، ایمل دروخیم، کارل مارکس ،روسو و غیره فلاسفه ان عصر رو به رشد است، جامعه مدنی هم در محراق توجه این دانشمندان قرار میگیرد.
این توجه شامل یک سلسله سوالاتی بود از قبیل چه چیز جامعه مدنی را تشکیل می دهد و مرکبات ان چیست؟ چه چگونه علاقه و امیال فرد را می توان در عرصه های اجتماعی دنبال کرد؟ این گفتمان بدون نیجه صریحی تا زمان معاصر که ادوارد شلز، میکائل والتزر،انتونی گرمچی ،و دانیل بل در جهت کمک به این رنسانس وارد عرصه شدند، دوام کرد. درین راستا دانیل استدلال کرد که “تقاضا برای بر گشت به جامعه مدنی یک تقاضای است برای برگشت به مقیاس کنترل شده زنده گی اجتماعی”. درین جریان بعضی جامعه شناسان در بعضی از کشور پا را فر گذاشته با انتقاد از جامعه مدنی استدلال کردند که رشد جامعه مدنی از طریق نهاد های نوع لبرال دموکراسی غربی ( خصوصی کردن تاسیسات و خدمات عام المنفعه ) باعث افت اعتبار و اقتدار دولت ها که اصلی ترین نهاد مدنی در برابر مردمان شان هستند شده است. از نظر کارل مارکس جامعه مدنی صحنه و محلی است که انسان به عنوان فرد خصوصی عمل می کند، از دیگران استفاده ابزاری میکند ، خود نیزتنزل به یک ابزار و اسباب بازی و الت دست قدرت ها برای استثمارتبدیل میشود
با توجه به این رنسانس بسیار متفاوت در باره وضع ، ترکیبات و نقش جامعه مدنی، گرچه هنوز هم از این اصطلاح و گرایش به ان استفاده گسترده صورت میگیر ولی اغلب ذات جامعه مدنی فاقد دقت تحلیلی میباشد.چنانچه بسیاری متفکرین علوم اجتماعی معتقد اند که با توجه به امور جامعه مدنی در ۲۵۰ سال اخیر در باره توسعه جامعه مدنی، سابقه تاریخی آن، زمینه های اجتماعی ظهور و تحول آن، به نظر میرسد که شرح وارایه توضیحات بیشتری برای روشن شدن ایده و مفعوم جامعه مدنی در ارتباط به مشکل و بحران در جهان امروزی ضروری نظر می رسد.
بهر صورت،هدف از این تجزیه و تحلیل ان بود تا بتوانیم وارد بحث جامعه مدنی در افغانستان شویم. اصطلاح جامعه مدنی در افغانستان به مفهوم غربی ان و به شکل تهاجمی بر میگردد به سال ۲۰۰۱ همزمان با برنامه مداخله نظامی ایالات متحده امریکا برای تخریب القاعده و قلع و قمع طالبان که در سایه ان دولت کرزی بر نامه دولت سازی را به همکاری جامعه مدنی نو زاد افغانی از نوع لیبرال دموکراسی غربی را اغاز کردند.
اگر به پیشینه تاریخی وریشه های اجتماعی جامعه مدنی در سرزمین افغانستان و منطقه نظر اندازیم به ساختار های برمی خوریم که پیشینه هزار ساله دارد . این ساختارها و نهاد ها در قالب صومعه ، خانقاه، مسجد، تکایا، حجره، محافل ادبی وهنری، معابد ،دارالتادیب ها، دارالایتام ها،.دارالمساکین ها ، دارالمجانین و دارالحفاظ درجهت ارایه خدمات عام المنفعه و رسیده گی به نیازمندی های اقشار محتاج در جامعه با حفظ اصول انسان دوستی استوار بر بیطرفی، عدم جانبداری، و استقلال کامل اتکا به مردم خیر اندیش، از خود نام های ماندگاری بجا گذاشته اند. این ساختارها نه تنها در عرصه ارایه خدمات عام المنفعه بلکه در عرصه معنویت پیوسته در گفتمان تساوی انسان ، اصالت فرد، حق عقل و خرد، معضل اخلاق و معنا وبسیاری مفاهیم دیگر در جامعه سابقه درخشانی دارند.
ایا میتوان ازحجره و خانقاه مولانا جلال الدین بلخی رومی فیلسوف قرن ۱۳میلادی که نفوذ پایدار معنوی و جهانی اش مردم را از تمام ادیان تشئه تفکر، شعر مقدس اش ،سماع اش و موسیقی اش شیفته ای ان ساخته بود، مکانی و جامعه مدنی تر یافت؟ ویژگی مهم حجره مولانا به عنوان یک تجمع مدنی با پیشنه ای هفت صد ساله انست که تغیر انسان را از بنیاد با ابزار معنوی و مد نی به طرف حقیقت هدایت میکرد. مولانا میخواهد سه عنصر بنیادین از طبیعت ادمی یعنی : روح انسان (به عنوان محل پرورش دانش و تفکر)، قلب انسان (مرکز بیان احساسات، عاطفه. شور،هیجان) و تن ادمی را (مرکز فعالیت زندگی) به هم پیوند دهد تا بدین وسیله انسان بریده از اصل خویش باز جوید وصل خویش .