معنویت و منازعات خشونت بار

قسمت دوم

در بخش پیشین در باب اینکه معنویت برای افراد مختلف معانی و تعاریف مختلف دارد بطور مختصر صحبت شد.همچنان روی تاریخچه، روش ها، مدارج معنویت،
و جهانشمولی ان با اشکال مختلف با توانائی های مختلف در نقاط مختلف جهان مختصرآ مکث صورت گرفت

به همین سلسله بحث را پیرامون معنویت و رابطه ان با خشونت، معنویت و ایجاد تغیرات اجتماعی ادامه میدهیم. اول بحث معنویت و خشونت را با کارنامه ها و باور های اولین پیش کسوت مکتب معروف “مبارزه عدم خشونت” تحت زعامت مهندس مهاتما گاندی ادامه میدهیم.

پیش ازینکه وارد افکار گاندی در باره معنویت و عدم خشونت شویم نگاه عمومی و مختصری میاندازیم بر رابطه معنویت و عدم خشونت. چهار نوع رابطه دیالکتیکی و عملی که عبارت است از بشردوستی، عدالت، عشق ، و قربانی بین معنویت و خشونت وجود دارد. برای رسیدن به کمال بشر دوستی روش های معمول عبارت از خود گذشتگی منکوب شده، تذلیل نفس، رشد وتوسعه نیکی، شفقت و دلسوزی میباشد. شفقت نه به معنی صرفآ دلسوزی، بلکه چیزی خیلی عمیق تر از ان و وقتی بوجود می اید که قلب فرد در کنترول خودش و از بشر بودن دیگران اگاه شود. بدین معنی که زیستن در عذاب دیگران ، لمس کردن و ارتقای توانائی های که بتواند شفقت را در دل و رحم خود بکارد.

هر دو روش (معنویت و عدم خشونت) عقیده نیستند بلکه هر دو فعالیت های هستند در جهت اموزش و بینائی ما برای ایستاده گی در برابر بی عدالتی های که علیه حقیت در جهان قرار دارد . درین جا به گفته پیروان مکتب عدم خشونت ” حقیقت عبارت است از معنویت و یا اصلی وابسته به عالم ماورآلطبیعه که عدم خشونت بنیاد ان بوده، میباشد” . بدین ترتیب هر دو روش (معنویت و عدم خشونت) ما را کمک میکند تا خود را هر چه عمیق تر بطرف قلب و ذهن “حقیقت” بکشانیم تا بتوانیم در پیگیری عدالت اجتماعی موثر واقع شویم. همچنان معنویت و عدم خشونت هر دو وسیله یا ابزار هستند نه هدف که همچون یک ریاضت با ثبات در نظم و انضباط اخلاقی و روحی در منزه کردن فرد به سمت خودنگری ، اندیشه، و رفتار نیک موثر کمک میکند.

برای حصول عدالت، هر دو روش (معنویت و عدم خشونت) اساسآ به قدرت و نیروی عشق در سطح فرد و جامعه تاکید میکنند. برای وضاحت بیشتر درینجا نظر کوتاهی بر عشق از دیدگاه های مختلف می اندازیم . در نوع و گونه شناسی عشق در زنده گی انسانی به انواع عشق چون؛ عشق شهوانی، عشق تک همسری ،عشق عرفانی،عشق سیاسی بر میخوریم که هر کدام جاذبه هایش را به نمایش میگزارد. در تعریف عشق به انواع تعاریف عشق بر میخوریم. مثلآ افلاطون عشق را یک اشتباه میدادند، عارف بررگوار مولانآ جلال الدین بلخی رومی عشق را “طبیب جمله علت‌های ما” می‌نامد و می گوید که عشق ها همه یک پل رابط به عشق واحدی است وکسانی که طعم و مزه آن نچشیده اند در باره ان نمی دانند. چپ انقلابی در باره عشق به انسان میگوید ؛ “به جای اینکه یکدیگر را دوست داشته باشیم، باید هر یک همه را دوست داشته باشد”. به همین ترتیب سازمان های مدرن و خیریه عشق را نوعی انسان دوستی و نیکوکاری میدانند . حتی بعضی ادعا میکنند که درین وضع اقتصادی، عشق پایدار وعشق پرشوردر حال ظهور به عنوان نه تنها مانعی بر سر راه توسعه معتبر، بلکه بعد مهم از عشق، به تدریج ناپدید میشود. بهر صورت؛ در بحث معنویت و عدم خشونت هدف از عشقی است که در جلوگیری از وحشت اضافی در خشونت موفق بوده است. عشق به جمع عزیز، در نهایت به کل بشریت و یا عشق به کل دامنه درد و رنج زندگی بشر راجع میگردد.

بدین ترتیب هر دو روش (معنویت و عدم خشونت ) به پدیده عشق و حقیقت به عنوان عناصر روح مینگرند. بر بنیاد عشق به عنوان عنصر روح هر دو روش (معنویت و عدم خشونت ) تاکید و توصیه میکنند که انسان نباید از اعتماد به دیگران واهمه داشته باشد و حقیقت را نباید از مخالف خود پنهان کند. چنانکه در ادامه بحث های اینده می بینیم که مهاتما گاندی و مارتین لوترکینگ پیروان اصول مبارزه عدم خشونت با تجربه از “عشق” چگونه دامنه رنج، درد، اندوه و قصاوت جسمی وحشیانه از طرف مخالف را در مبارزات عدالت خواهانه اجتماعی خود بدون کوچکترین حس انتقام گیری، بجان خود قبول میکنند. این عشق انسان را به نترسی فعال ،اماده گی برای تحمل قصاوت ، و جواب خشونت وحشیانه را با قدرت عالیه روح پس دادن دعوت میکند. این عشق اراده و تعهد اهنین انسان را برای رسیدن به هدف از طریق نیرمندی روح ادمی، نیرومندی شفقت، نیرومندی حقیقت می طلبد.

درینجا بعد ازین نگاه مختصر و کوتاه در باب معنویت و مبارزه عدم خشونت بر میگردیم به مهاتما گاندی و مبارزات عدم خشونت وی. هر دو مهاتما گاندی و مارتین لوترکینگ اشخاص معنوی و رهبران بزرگترین نهضت های اجتماعی عصر خود بودند. گر چه هر دو شخصیت روش معنویت را از مذهب شروع کردند، اما بر عکس مذهب معنویت انها به عمق زنده گی فرو میرفت. چنانچه درباب گاندی میگیند که معنویت وی یک قدم به جلو ولی هزاران گز در رژفنای مسایل زنده گی فلسفی و اجتماعی انسان فرو میرفت. بطور مثال بر خلاف مذهب، گاندی باور داشت که خدا انسان را در برابر هر یک از حادثات و اعمال زنده گی مورد قضاوت قرار نمی دهد ، بلکه در انحنای کل زنده گی مورد قضاوت قرار میدهد. بر اساس این باور بود که گاندی تلاش میکرد تا با استفاده از ظرفیت های معنوی رشد یافته خود به عنوان یک مهارت و هنر در تغییر شکل محیط خود سهم بگیرد. چنانکه درین باره فلاسفه چپ هم معتقد است که آگر سجایای انسانی زاده محیط است پس محیط را باید انسانی کرد. گاندی هنر حواس و دقت را در هنگ باطنی و روحی زنده گی تمرین و تجربه کرد. این دقت و توجه عمیق گاندی را در اگاهی از یگانگی و حضور “انسان” و “الهی” کمک کرد. گاندی در سفر معنوی خود با مشق و تمرین در باره حقیقت تاکید بر ارتباط و اتحاد میان حس خود اگاهی ، خود واقعی، و مشیت الهی کرد. در تمرین و تجربه خود با حقیقت به عمق هستی پی برد و توضیح داد که ایمان کمیت نیست، بلکه ذاتی است به معنی خود بودن، باز بودن، کنجکاو بودن ، باور به زایمان استمرار وبی وقفه حقیقت ، اماده گی عمیق برای پذیریش دیگران بخصوص انانیکه مخالف ما می اندیشند. حقیقت عمیق گاندی عبارت بود از جستجو و تشریک اعتماد که سرچشمه ان حقیقت مطلق که فرمانروای کل است.

گاندی در یک خانوده سنتی هندی از مادر مذهبی و پدر سیاسی تولد یافت . گاندی را لقب موهتما بخشیده اند. در سانسکریت “مو” به معنای بزرگ و “هتما ” به معنی روح. موهتما یعنی “روح بزرگ” . شمایل گاندی مخلوطی از اسطوره و واقیعت است. ازمایشات و دانش گاندی مخلوطی از تجارب غرب و شرق است. و تعهد گاندی عدم خشونت بود. گاندی چگونه به این مدارج عالیه رسید؟ گاندی پسر یکی از نخبگان هندو بود که پدرش او را جهت تحصیلات به بریطانیا فرستاد. در اوایل جوانی گاندی یک شخص بی حد مذهبی و سیاسی بود. در زمان اقامت خود در انگلستان با لیو تولستوی ارتباط داشت ، نوشته های نوسینده امریکائی هانری دیوید و جان رسکن انگلیس در وی تاثیر به سزای داشتند. درین وقت است که او به خواندن متون هندویزم می پردازد و ازجمله برای اولین بار کتاب مقدس بهاگویت را می خواند و مجذوب مذهب جی نیزم که معتقد به روش عدم خشونت است، میشود. گاندی از متون هندی می اموزد که عدم خشونت عبارت است از “تکیه و تصرف حقیقت در قدرت حقیقت است”. سه طریقه و یا میسر در هندویزم وجود که بوسیله انها فرد مذهب را دنبال میکند و انها عبارت اند از میسر دانش، میسر از خود گذری، میسر کردار( انظباط، از خود رها شده، تفکرعمیق ). بعد از مدتها مطالعه، تحقیق ، و تحلیل وقتی گاندی به مرحله خوداگاهی رسید تفکر خود را در سه میسر دوام داد: اول به انتقاد از جنبه های مذهبی در دین خود پرداخت بطور مثلآ از سیستم طبقاتی در اجتماع انتقاد کرد. دوم؛ با انتقاد از استعمار انگلیس برای استقلال ، حق حاکمیت فردی و دسته جمعی میسر مستحکم و خلل ناپذیری را پیمود. سوم؛ با انتقاد از سیستم تولید کتلوی بعنوان تهدید محیط زیست به مبارزات خود ادامه داد، چنانکه نخ ریسی با دست را به عنوان یک حرکت ملی علیه تولیدات کاپیتالیستی معرفی کرد.

بر بنیاد این تجارب، دانش، باور ها ، اعتقادات خود، گاندی بر اینکه نکته مطمین شد که سوای هر عقیده مذهبی و دینی که فرد دارد ، وقتی وارد جمع در اجتماع میشود روش عدم خشونت که عقل بدون هیچ محدودیتی را میطلبد مورد محاسبه قرار میگرد. بهرصورت تا اینجا در باره باور های گاندی در رابطه با عدم خشونت صحبت شد و حالا میپرادازیم به جنبه های عملی مکتب گاندی در باب مبارزه عدم خشونت علیه بی عدالتی های اجتماعی……..ادامه در

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s