قسمت دوم
در قسمت اول روی تخطی های آخلاقی پاکستان در روابط اش با افغانستان به تفصیل صحبت شد. درین بحث مپردازیم به تخطی تهدات ایدیالوژیک پاکستان در قبال افغانستان.
مکتب ریالیزم سیاسیی به نقش ایدیالوژی در روابط بین المللی سه نظریه مختلف را ارائه میدهد: اول؛ ریالیزم کلاسیک باور دارد که ایدیالوژی در روابط بین المللی مهم نیست، آما حضور دارد آگر منافع ملی ایجاب کند. دوم؛ ریالیزم ایده الست باور دارد که ایدیالوژی بی نهایت مهم است چون در رفتار دولت ها تاثیر گزار است. سوم ؛ ریالیزم مدرن باور دارد که ایدیالوژی اهمیت دارد ولی نه باندازه منافع ملی.
واضح است که ایدئولوژی دینی یکی از دلایل و محرک اصلی برای ایجاد پاکستان بوده است. حزب جماعت اسلامی در ۱۹۴۱ درشهر لاهور تاسیس یافت . این حزب در مراحل اولیه طرفدار جدائی هند و پاکستان به دلایل عدم اماده گی سیاسی کامل برای اداره کشور اسلامی نبود. آما بعد از تقسیم هند و در پی ان استقلال بنگله دیش این جریان ایدیالوژیک به سه حزب و رهبری (جماعت اسلامی پاکستان، جماعت اسلامی بنگله دیش و جماعت اسلامی هند ) تغیر هویت دادند که جماعت اسلامی هند از طریق تحول و تغیرات گسترده در جامعه چند ملیتی و چندین دینی در هند روش سیکلاریزم و دموکراسی را پذیرفت بیشتر توجه خود را در امر تعلیم و تربیه و ارایه خدمات اجتماعی در بین مسلمانان هند معطوف کرد و دین را صرف وسیله عبادت بحساب آورد نه انکه بر تمام شئون اجتماعی حاکم و در تنظیم ان قوانین وضع کند . ولی بر عکس جماعت اسلامی هند، بعد از جدائی و تشکیل دولت پاکستان با انبوه مشکلات اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی، جماعت اسلامی در پاکستان به یک قوه عامل در پهلوی دولت قرا گرفته و در تبانی با ارتش و سیاستمداران کشور نو پا را در سطح داخلی و بین المللی بخصوص با تاکید و استفاده از آیدیالوژی اسلامی در ایجاد همدلی و غم شریکی کشور های اسلامی در منطقه جابجا کرد. در سایه ایدیالوژی اسلامی و جلب کمک کشور های مسلمان پاکستان توانست سه جنگ خونین (جنگ جدائی تقسیم هند و دو جنگ بعد از جدائی ) را با هندوستان پشت سر گزراند. چنانچه با تاکید بر روی ایدیالوژی اسلامی توانست که افغانستان را در جریان هر دو جنگ با هند همچون کشوربیطرف ولی فعال مثبت در پهلوی خود داشته باشد.
ریالیزم ایدیالست در بالا مدعی شد که ایدیالوژی بی نهایت مهم است چون در رفتار دولت ها تاثیر گزار است. در سایه این باور ریالیزم ، پاکستان نه تنها از زمان ظهور و حضور طالبان بلکه از بدو تاسیس اش یک استراتیژی دو لبه (ایدیالوژی و منافع ملی ) با همکاری جماعت اسلامی و ارتش را برای تضیعف افغانستان بکار گرفته است. در تضعیف افغانستان، تاجای پیشرفت که در دهه هشتاد سیاست “کابل باید بسوزد” را در پیش گرفت. البته قابل یاد اوری است که پاکستان را دراین سیاست “کابل باید بسوزد” را نباید به تنهای مقصر دانست، چون پاکستان بر اساس منافع ملی خود و به عنوان رقیب افغانستان کاری کرد که هر غالبی بر مغلوب خود در تخاصمات بین المللی میکند. طرح های تئوریک این سیاست “کابل باید بسوزد ” را در دهه هفتاد در زمان حکومت ذولفغاررعلی بوتو رئس جمهور باصطلاح چپ گرای پاکستان با مخالفین دولت وقت افغانستان (انجنیر احمد شاه مسعود، پروفیسور برهان الدین ربانی ، و گلبدین حکمتیار) که در پاکستان پناه گرفته بودند را پایه گزاری و در تشویق، تجهیز، و پشتیبانی ازین افراد منتظر فرصت نشسته بود تا با ورود نظامیان اتحاد شوروی وقت به افغانستان در ۱۹۷۹ از یک قوم، یک دین، یک هدف ، و یک زبان در ایجاد هفت تنظیم اسلامی افغانی قدم برداشت که این تفرقه بعد ها بگفته احمد رشید (روزنامه پرس رویو ، اکتبر ۱۹۹۵) باعث ان شد که مجاهدین نتوانند در ۱۹۹۲ بعد از سقوط دولت داکتر نجیب الله و تا بحال به توافق هم یک دولت کارا تشکیل دهند. چنانچه مجریان افغانی سیاست دهه هشتاد پاکستان “کابل باید بسوزد” همین اعضای سیاسی، نظامی ،گروه های هشت گانه هستند که شرکای قدرت در حکومت ۱۴ ساله اخیر ( رؤسا و اعضای قوه اجرائیه ،قوه مقننه، و قوه قضائیه) هستند، که باز هم نتوانستند باهم کنار بیایند.
بهرصورت؛ برعکس پاکستان، افغانستان از همان روز های اول تاسیس پاکستان از “سیاست نرم” و با مراجعه به ساختار های غیر دموکراتیک بین المللی (سازمان ملل متحد)از تخطی های پاکستان و یا معضل دیورند استفاده کرد . در صورتیکه در روز های اول ایجاد پاکستان، با استفاده از گرمی فضای استقلال طلبی اقلیت های بلوچ و پشتون، و با استفاده از اشفتگی های اقتصادی، سیاسی، نظامی ، اجتماعی درپاکستان، افغانستان برا حتی میتوانست در راه ایجاد تاسیس پاکستان اختلال وارد کند. چنانچه دران زمان اکثریت پشتون ها خواهان پیوستن باهند بودند تا به پاکستان و بلوچ صریحآ و علنآ خواستار استقلال خود بودند. به همین ترتیب در جریان جنگ استقلال بنگله دیش ، و دو جنگ باهند باز هم افغانستان میتوانست با استفاده از سیاست تحریک و پشتیبانی از جنبش های استقلال طلب بلوچ و پشتون مداخله در امور پاکستان را شدت بخشد تا بتواند خواسته ها و تضمیناتی برای اینده بدست آورد .آما سیاست “بیطرفی و مثبت فعال” افغانستان در ان زمان باز هم بر اساس ایدیالوژی اسلامی پاکستان را مصؤن و افغانستان را بیش از پیش متضرر کرد.
بهر صورت؛ در پهلوی همکاری های بدون قید و شرط همه ای مجاهدین در اجرای سیاست “کابل باید بسوزد” پاکستان توانست در ۱۹۷۹ با کودتای هفت ثور و به تعقیب ان با مداخله نظامیان شوروی به افغانستان همکاری های ایالات متحده امریکا، جهان غرب، کشور های عرب حاشیه خلیج را به بهانه مقابله با تهاجم شوروی در راستای منافع ملی خود هماهنگ کند. پاکستان با استفاده از سرازیر شدن وجوه مالی فراوان از طرف حامیان بین المللی جهاد و در حمایت گروه های اسلام گرای افغانی چهارهدف استراتیژیک را دنبال کرد. اول ؛ با ایجاد هویت ایدیالوژی اسلامی در منطقه هویت قومی را تقلیل داد تا سرحدی که در حال حاضر قسمآ بلوچ ها و پشتون های انطرف خط دیورند داعیه استقلال طلبی را کاهش داده اند. دوم؛ با تجهیز اسلام گرا ها میزان مقاومت علیه شوروی را در منطقه رشد داد تا شوروی را در جنگ افغانستان برای غرب بزانو دراورد. سوم با حمایت گروه های اسلام گرا سیاست ضد هندی را در منطقه تقویت کرد. و چهارم و از همه مهمتر که پاکستان با استفاده از وضیعت اسفناک افغانستان و کمک های مالی جهانی به مجاهدین ظرفیت های نظامی خود را تا سطح توا نائی های هسته ای بلند برد.
بالترتیب برای نیل به این اهداف پاکستان اولآ به تشویق و جابجای بیش از سه ملیون مهاجر افغان و به جا بجای شان در اطراف پیشاور و کویته پرداخت و این میزبانی و جابجای افغان ها چند دست اورد برای پاکستان به ارمغان آورد. آول حضور این رقم بزرگ افغانها ساخت و بافت قومی و اجتماعی منطقه را به برهم زد. منابع و ثروت وسیعی از بلوچ ها به دسترس پشتون ها گذاشته شد که دو منفعت برای پاکستان در پی داشت: الف: اینکه اختلافات بین اقلیت های قومی بلوچ و پشتون را به نفع اکریت پنجابی در پاکستان گسترش داد. ب: پشتون ها را از هر وقت دیگر بیشتر به اسلام آباد نزدیک ساخت که از طرفی از داعیه استقلال طلبی صرف نظر کردند و از طرف دیگر با نفوذ در درون پشتون ها باعث شد تا پاکستان در اینده های بعد تا عمق قضایا افغانستان نفوذ کند. تا جائیکه بعضی از پشتون های انطرف خط ومنتقد سیاست نزدیکی پشتون ها به اسلام اباد مدعی اند که پشتون های مقیم پاکستان در سرزمین خود انقدر استثمار شده اند که حفظ هویت قومی شان در مخاطره است . جنبه های عملی این سیاست تخفیف هویت قومی و استیلای هویت اسلام گرائی توسط جنرال ضیآلحق با وارد کردن طیف وسیعی از پشتون ها در رده های مختلف ارتش پاکستان و سازمان استخباراتی ای اس ای ان کشور در ۱۹۷۹ اغاز گردید.
از طرف دیگر پاکستان با فراهم اوری تسهیلات برا ی ۲۰۰۰۰۰ الی ۲۵۰۰۰۰ جنگجوی عرب در مقابل شوروی وجهه بین المللی خود را نزد کشور های اسلامی و بلوک غرب به شدد …….. ……
ادامه در اینده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
محمد داود لیسانس علوم سیاسی
ماستر روابط بین الملل (امنیت و توسعه انسانی )از دانشکاه کارلیتون در کانادا