ششم جنوری ۲۰۱۷
نشست سه جانبه در ماسکو؛
ایا یک فرصت است و یا یک چالش برای افغانستان؟
در جهان امروزی، معولاً ختم منازعات مسلحانه بین دوکشور، آسانتر از ختم منازعه میان گروپ های درگیر در جنگ های داخلی است. در منازعات بین دو کشور، طرفین منازعه آسانتر میتوانند منافع ملی خود را تعریف کنند، اجندای گفتگوها روشن است، هر طرف منازعه موضع نسبتاً واحد دارند، کشورها سازش میکنند، و از همه مهمتر که بعد از گفتگو و امضای توافقات صلح، ارتش کشورهای متخاصم از میدان های جنگ در مرز ها به پايگاه هاى خود بر میگردند و بازسازی خسارات ناشی از جنگ، طی یک برنامه ملی آغاز میگردد.
اما رسیدن به توافقات صلح و وضعیت بعد از جنگ در منازعات داخلی، به مراتب پیچیده و مشکل تر است؛ زيرا در جنگ های داخلی هردو طرف مخاصمه تعریف جداگانه از منافع ملی دارند، حاضر نیستند با هم سازش و همکاری کنند، حاضر نیستند روی اصول و اهداف سازش کنند، هر دو طرف مخاصمه احتمالاً حامیان بیرونی دارند که منافع شان در جنگ و صلح نهفته است، از همه مهمتر که اگر اجندای مذاکرات صلح در جنگ های داخلی برای ایجاد یک مکانیزم تشریک قدرت سیاسی برای آینده باشد، در هر دو طرف انشعابات درونی به وجود می آید و مخالفین درجریان مذاکرات صلح، مانع تراشی هايى میکنند. این بازی خیلی معمول و قابل فهم است؛ چون در اثر توافقات صلح، کسانی از هر دو طرف از قدرت کنار زده میشوند تا موقف و مقامش برای تازه واردین در قدرت سیاسی، بیروکراسی و بخصوص نظامی داده شود.
مهمتر از همه در جنگ داخلی، طرفین منازعه که طی مدت ها عزیزان همدیگر را کشته اند، علیه همدیگر تبلیغات سوء کرده اند، صدمه اقتصادی به همدیگررسانده اند، مرتکب جنایات فجیع شده اند، ولی حالا باید پهلوی همدیگر کار باز سازی را شروع و با هم زندگی نمایند که کار سهل و آسانی نیس. اکثر این لازمه ها در صلح بعد از جنگ بین دو کشور حضور ندارد. بهر صورت از ۱۹۴۰ الی ۱۹۹۰ از ۴۷ جنگ داخلی، فقط ۱۷ مورد گفتگو های صلح در جهان موفقیت آمیز بوده است. ازین ۱۷ مورد فقط ۸ مورد توافقات صلح عملی شده و متباقی ۹ مورد دیگر، دو باره بعد از مدتی منجر به از سر گیری جنگ شده است. بنا‌ً صد ها مشکل در فرا راه مذاکرات و توافقات صلح وجود دارد که از بحث پیرامون آنها میگذریم؛ چون از حوصله و ظرفیت این نوشته بیرون است و بحث را پیرامون ابعاد تازه جنگ افغانستان با اجندای بازیگران داخلی و خارجی ادامه میدهیم
اخیراً رسانه ها، منابع سیاسی، دیپلماتیک، کشور های همسایه، کشور های منطقه و جهان ، جامعه مدنی، موسسات بین المللی ، تحلیل گران داخلی و خارجی، طرفین منازعه (طالبان و دولت افغانستان) هر کدام با خوشبینی ها و بد بینی ها در باره گفتگو های سه جنبه آخیر پاکستان، چین ، و روسیه واکنش نشان داده اند. این مذاکرات معضل و بعد خارجی جنگ و صلح افغانستان را وارد دور جدید مغلق و پیچیده تر ان کرد که بر میگردد به موضع گیری های متناقض روسیه، هند، ایران، ترکیه و اعراب خلیج.
روسیه مدعی است که با حضور نیروی های نظامی روسیه درپهلوی رژیم بشار اسد و بمباردمان های شدید مواضع استراتیژک داعش در سوریه ، تعداد وسیعی از جنگجویان آسیای میانه ، چیچن، قفقاز عضو داعش به شمول تعدادى از رده های بالای داعش، از سوریه فرار و در شمال افغانستان مصروف باز کردن جبهه جدیدی علیه منافع روسیه در آسیای میانه میباشند. تعداد این جنگجویان داعشی را در شمال افغانستان منابع وزارت خارجه روسیه ۴۵۰۰ نفر تخمین زده اند. آما سخنگویان امریکائی تعداد نیروی های مسلح داعش را درافغانستان را بن ۷۰۰ تا ۸۰۰ نفر گزارش میدهند؛ احتمالآ تفاوت ارقام در باره حضور افراد مسلح داعش بین روسیه و امریکا بر میگردد به اجندای های پنهان شان در منطقه .
بهر صورت؛ ارقام هر چه باشد ، آما علنآ روسیه برای دفاع از منافع خود در جهت دفع حملات داعشی ها به آسیای میانه، به نیرو های محلی ضرورت دارد که بخشی ازین نیرو ها را از میان قوت های دولت کابل (احتمالآ جنرال دوستم، بعضی قوماندانان محلی جمیعت اسلامی ) و در صورت ضرورت بیشتر در اینده به همکاری ایران از میان شاخه های حزب وحدت اسلامی جلب و جذب خواهد کرد. و قسمت دیگر نیرو های محلی مورد نیاز خود را با همکاری پاکستان از میان طالبان جذب خواهد کرد . چنانچه مذاکرات سه جنبه آخیر پاکستان، چین ، و روسیه در روزهای دو پیامد ناخویشایند را متوجه دولت کابل کرد؛ اول با وجویکه دولت کابل این نشست را محکوم کرد، آما برخلاف موقف و انتظار کابل دولت امریکا این نسشت را تائید و از ان استقبال کرد. پیامد دوم این نسشت ان بود که دولت کابل و حامیان غربی اش از شدت عمل خود در مقابل رسوائی اخیر قضیه احمد اشچی و جنرال عقب نشینی کردند.
بهرصورت؛ پیامد های این نشست سه جانبه تا کنون هر چه بوده باشد، ولی هنوز زود است که بتوان حکم کرد که چین، روسیه، و پاکستان به شرکای استراتژیک در باره معضل افغانستان تبدیل شده اند؛ چون هر سه کشور اجندا و نقشه راه جداگانه در مورد صلح و جنگ افغانستان دارند.
سیاست چین در قبال افغانستان، از مجراى رسانه های رسمی چین میرساند که آن کشور علاقه دارد تا معضل افغانستان را از طریق گفتگو های مستقیم بین افغانستان، پاکستان، امریکا، و چین حل کند. درین زمیه چین پاکستان را به حمایت از طالبان دست باز میدهد؛ چنانکه ایالات متحده این پالیسی را در دهه هشتاد در قبال پروژه موفق حمایت پاکستان از مجاهدین دنبال کرد. پیوسته به این استراتیژی چندی پیش چین درحالیکه از مداخله بی حد و قید پاکستان از طالبان حمایت میکند ؛ اما برای تسریع روند مذاکرات ۲+۲ بعنوان پیش شرط از امریکا خواسته بود تا در حق حاکمیت ملی افغانستان از طریق دولت افغانستان مداخله نکند.
بر خلاف چین که از مذاکرات ۲+۲ حمایت میکند، روسیه ترجیح میدهد که مذاکرات با شرکت کشور های عضو پیمان شانگهای، کشور های ناظر درین سازمان ، سازمان ملل متحد، ایالات متحده، کشور های منطقه، سازمان های بین المللی دایر شود. با این پیشنهاد روسیه کشور ها تا حال موضع گیری صریح خویش را اعلام نکرده اند.
استراتیژی هند همچون یک قدرت نوپای جهانی، امروز هم مثل گذشته ها در قبال افغانستان پیچیده و محافظه کارانه است. گرچه سیاست مداران در افغانستان در ۱۴ سال گذشته، یک سیاست نا متعادل و ترجیحي هند بر پاکستان را بیش از حد بکار بستند، ولی باز هم هند به طور سنتی رابطه دوستی از راه دور با کابل را ترجیح میدهد؛ در حالیکه عشق، علاقه و میل دوستی در میان مردمان هر دو کشور به حد اغراق وجود دارد.
بعضی حلقات سیاسی در هند، دولت آقای مودی را به پیروی از سیاست های محافظه کارانه دولت قبلی هند در قبال افغانستان متهم میکنند و خواستار اقدامات جدی تر دولت هند بعنوان یک قدرت جهانی در موضع گیری اش در رابطه به افغانستان اند. اما مقامات رسمی حزب حاکم در قدرت با ندازه کافی از سیاست خشونت زائی را درمنطقه بازی میکنند. حزب حاکم سیاست خارجی رسمی هند ر زمان حاکمیت حزب کانگریس که “مواظب اسیا Watch on Asia ” بود را به سیاست “فعال در اسیا Active in Asia” جایگزین کرد. و درین راستا رهبران حزب راست افراطی هند در قدرت میگویند که “هند در موقع مناسب تصمیم مناسب میگیرد”
ایران که در چهارده سال گذشته از مداخله و حضور نظامی امریکا در هر دو کشور همسایه خود عراق و افغانستان) با خلع قدرت طالبان و حزب بعث به رهبری صدام حسین بیشترین استفاده ها را برده است، حالا با ظهور و حضور گسترده داعش باز هم در هر دو کشور همسایه از همه بیشتر احساس خطر نا امنی میکند. ازین سبب ایران به جنگ و صلح در افغانستان از همه بیشتر منافع دارد و درین راستا درگیر یک بازی سه گانه( رابطه نیک و حسنه با دولت، رابطه خصوصی با بعضی حلقات خاصی در درون دولت و رابطه تمویل و تجهیز طالبان علیه داعش) میباشد. ایران که در ۲۰۰۱ در جلسه بن نقش کلیدی را در تصمیم گیری ها داشت، هرگز پیشبینی نمیکرد که اوضاع و احوال منطقه مسیری را طی کند که منتج به وضیعت کنونی شود که ایران را محتاج طالبان کند. گرچه مقامات دپپلماتیک ایران دیروز در افغانستان از گفتگو های قریب الوقوع صلح اظهار پشتیبانی کردند، ولی بدون شک روند صلحی که ایران نقش مستقیم و تعینن کننده روی توافقات ان نداشته باشد، به آن بدیده ای شک و تردید مینگرد. اما باز هم وضیعت نامعلوم و آشفته افغانستان در همسایگی ایران، این کشور را منطقاً وادار به پذیریش منافع کم، راضی نگهمیدارد تا از ضرر بیشتر در بازی فعلی جلوگیری کند.
ترکیه که از طرف بسیاری از رقبایش بخصوص روسیه و ایران از حامیان داعش قلمداد میشود، بازیگر توانمندی است که احتمالاً از نفوذ خود بر ترکتباران آسیاي میانه و رابطه اتهامی اش با داعش استفاده کرده موازنه قدرت را در منطقه تغيیر دهد. ترکیه با روابط حسنه اش توانايی آنرا دارد تا با ایجاد یک پل ارتباطی میان آذربایجان، ترکمنستان و افغانستان جبهه جدید علیه روسیه را که داعش شکل داده در آسیای میانه به ترک تباران این منطقه تشدید بخشد.
پاکستان از ۱۹۷۹ قسمآ و بخصوص از ۱۹۹۲ تا امروز بیشتر بطور غیر رسمی به نیابت از تمام گروه های جهادی گاهی بطور صریح و گاهی هم بطور ضممنی نماینده گی کرده است ؛ تا جائیکه بر تمام بازیگران جهانی و منطقه ای قبولانده است که کلید جنگ و صلح افغانستان در دست پاکستان است. چنانچه مذاکرات سه جانبه آخیر در ماسکو حتی بدون دعوت افغانستان به میزبانی روسیه ولی به مدیریت پاکستان ،سوای ماهیت و ضمانت جنبه های اجرائی تصامیم ان نشست ، به پیش برده شد.
ایالات متحده امریکا با مداخله و مصرف کردن بيلیون ها دالر در ۱۵ سال گذشته،قرار بود افغانستان را تا ۲۰۱۷ کاملاً ترک کند، ولی تغيیر اوضاع و رشد تحولات و انکشافات در جهان بخصوص در شرق میانه و افغانستان، وضیعت را طوری تغیير داد که اداره بارک اوباما نتواند به طولانی ترین جنگ امریکا که جمهوری خواهان امریکايی آنرا آغاز کرده بودند، همچون دستاورد بزرگی برای دموکرات ها خاتمه دهد. تحولات جهانی و منطقه ای امریکا را هشدار میدهد که این همه سرمایه گذاری های جانی، مالی، و سیاسی که در طی این مدت در افغانستان کرده است، نمی تواند از منافعش بطور شاید و باید دفاع و حفاظت کند، پس نا گزیر ایالات متحده میخواهد به حضور نظامی پر مخارجش در افغانستان ادامه دهد. اما از طرفی هم این جنگ پر مصرف درین اوضاع و احوال بحران اقتصادی در جهان برای دراز مدت از طرف امریکا مقدور نیست و لاجرم دست بطرف چین دراز کرده تا او را درین بابت یاری رساند.
برعلاوۀ موضع گیری هاى مختلف، منافع نا همگون، و استراتیژی های متفاوت بازیگران خارجی؛ اولاً دولت افغانستان هم در مورد مذاکرات صلح وحدت نظر ندارد. دولت افغانستان به رهبری اشرف غنی در آغاز حکومتش از “صلح به هر قیمیتی” یاد کرد، ولی به زودی تغیير موضع داد و “صلح مشروط” ، یعنی پذیرفتن قانون اساسی، به زمین گذاشتن سلاح، رعایت دستاوردهای چهارده ساله توسط مخالفین که این خواسته ها بیشتر شبيه تسلیم شدن است تا اجندای یک روند صلح با مخالفین، را مطرح کرد. دوم؛ تمام طرف های ذیدخل در معضل افغانستان درین گفتگو ها شرکت ندارند. سوم؛ روی نقش طالبان که فعلاً همه طرف های خارجی درگیر معضله افغانستان با آنها رابطه تنگاتنگ استراتژیک نظامی و اطلاعاتی دارند تا هنوز مشخص نشده است. چهارم؛ هنوزمعلوم نسیت که آیا داعش بعنوان یک تهدید فوری برای روسیه و ایران و گویا که احتمالاً حامیان قدرتمندی هم دارد، درین نقشه راه شامل خواهد شد یا خیر.
بالاخره؛ آنچه از دل این گفته ها میتوان بیرون آورد این است که این جنگ و صلح در چهل سال گذشته متعلق به مردم افغانستان نبوده و نیست؛ یک جنگ نیابتی بوده که به حمایت قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای از مردم افغانستان جان، مال و عزت گرفته است. پس هر وقت این قدرت های بزرگ و کشورهای منطقه بتوانند در مورد نظم امنیت جهانی با همدیگر به توافق برسند، مردم صلح دوست افغانستان بدون هر گونه مداخله در امورش آسانتر و بهتر میتواند به صلح دست یابد. در غیر آن مردم عادی افغانستان به هیچ کشور خارجی، نهاد، و طرح صلحی که خود شان صاحب امتیاز آن نباشند، دیگر باور ندارند. بهر صورت؛ با این همه بازیگران جهانی و منطقه ای درگیر در معضل افغانستان، با این همه تفاوت ها در استراتیژی های شان، و با همه سردرگمی ها در درون دولت
افغانستان؛ به دلايل مختلف، بعید به نظر میرسد که سال ۲۰۱۷ سال رسیدن به صلح و تامین امنیت در افغانستان و منطقه باشد.
معرفی نویسنده:
محمد داود سند لیسانس ادبیات خود را در سال ۱۹۸۲ میلادى از پوهنتون کابل، سند فوق لیسانس علوم سیاسی در سال ۲۰۱۱ میلادى و سند ماسترى روابط بین الملل را در در سال ۲۰۱٤ میلادى از پوهنتون کارلیتون کانادا بدست اورده است و تخصص در امور مهاجرت را در سال ٢٠٠٠ میلادى در پوهنتون اکسفورد انگلستان انجام داده است. وى در سال هاى ۱۹۸۷ ـ ۱۹۹۷ بحيث استاد در انستیتوت پیداگوژی و پوهنتون هرات و در سال هاى ۱۹۹۷ـ ۲۰۰۶ بحيث کارمند بین المللی فیدراسیون صلیب سرخ در اسیای میانه و اندونیزیا وظيفه انجام داده است.

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s