میزان رضایت مردم از حکومت دریک کشور را میتوان از نحوه رضایت عامه مردم از زنده گی روز مره شان اندازه گیری کرد. پس برای اندازی گیری رضایت مردم از حکومت اوباما در هشت سال ، انتخابات ریاست جمهوری اخیرامریکا را به تحلیل میگریم.
درین انتخآبات هیلری کلنتون نامزد حزب دموکرات که عضو حکومت اوباما بود، اکثریت ارای مردم را برد، آما دونالد ترامپ توانست رای انستیتوت هيئت انتخاب کنندگان رييس جمهور ( electoral college) که یک سازمان نهادیه شده است ، را از آن خود کرده دیروز برای اداره مملکت رسمآ وارد کاخ سفید شد.
معضل انتخابات امریکا در همین جا ختم نمی شود؛ چون جهان دیگر مثل گذشته ها که در دموکراسی غربی معمول بود که مردم هر چهار سال یکبار به پای صندوق های رای میرفتند و دموکراسی را مزه کرده با انتخابات و نتیجه ان قانع ، و تا چهار سال دیگر دنبال دغدغه زنده گی شخصی خود رفته با پرداخت مالیات به حیات ادامه میدادند, نیست بلکه دموکراسی و مزه انتخابات هم تغیر کرده است. چنانکه امروز برعکس گذشته ، مخالف و موافق در برد و باخت انتخابات نه قانع اند و نه هم خیابان ها را ترک میکنند.
در باب این نارضایتی ها، دانشمدان علوم سیاسی ، تحلیل گران، کارشناسان بعضآ بطور صریح و بعضآ بطور ضمنی توضیح میدهند که مردم امریکا از هر دو حزب حاکم (لیبرال و محافظه کار) که هر دو تقریبآ در سیاست داخلی و خارجی مشابه هم عمل کرده اند، ناراض اند و بصورت کل این نارضایتی مردم باعث دو قطبی شدن جامعه شده است. اما در جزئیات طرفداران اوباما و ترامپ هر کدام منطق خود را برای تفکیک ملامت و سلامت همدیگر بکار میگیرند.
طرفداران ترامپ مدعی اند که اوباما در هشت سال حکومت خود ناکام بود و دست آورد محسوسی برای مردم امریکا و جهان نداشته است. و برای اثبات این ادعای خود مخالفین اباما استدلال میکنند؛ اباما با شعار “تغیر” و آوردن عدالت اجتماعی در داخل کشور با ادعا های پوپولستی ( بهبود وضع رفاه اجتماعی از جمله بهبود امنیت صحی طبقه کم درامد) وارد کاخ سفید شد. به همین ترتیب در سیاست خارجی وعده داد که زندان گوانتاناما را می ببندد، به جنگ اعراق و افغانستان پایان میدهد و منافع امریکا را در بیرون تضمین میکند. اوباما نه تنها هیچکدام ازین وعدهایش را عملی نکرد. درین مدت طبقه فقیر فقیرتر شد، ثروتمند ، ثروتمند تر. سیستم مراقبت های بهداشتی انطور که انتظار بود بهبود نیافت ، عدم سیاست روشن در مورد کنترول حمل سلاح امریکا را ناآمن تر کرد . در سیاست خارجی هم اوباما نه تنها دست آورد مثبتی ندارد ، بلکه با حمله به لیبیا دروازه دوزخ دیگری را در شرق میانه گشود؛ با ارسال نیروی اضافی نظامی به افغانستان بر شدت طولانی ترین جنگ امریکا در خارج افزود، با اشتراک در عملیات بمباردمان طیارات بدون سرنشین در یمن و پاکستان بر عمق فاجعه در هر دو منطقه افزود.
آما مخالفین ترامپ هم از همان اوایل اعلان نتائیج انتخابات نارضایتی های خود را از ترامپ پنهان نکردند و ترامپ را متهم به شعار پاپولستی کردند: ترامپ در کمپاین انتخاباتی خود شعار حکومت توده خلق داد که سطح رفاه اجتماعی از دست رفته ای مردم را دو باره احیا میکند؛ از ایجاد شغل، امریکای امن، و بهبود وضع اقتصادی در صدر برنامه هایش قرار دارد. در سیاست خارجی خود “اول امریکا “، روابطه حسنه با روسیه، تنبهه چین، و اخطار ها به اروپا هم در میان مخالفین ترامپ پریشانی ، دلهره گی و انتقاد های فراوانی ایجاد کرد.
بهر صورت ؛ تا اینجا توضیح از دو قطبی بودن جامعه امریکا بود، ولی آگر عمیقآ به موضع گیری ها، وعده های انتخاباتی ، نقد ، تحلیل های هر دوقطب مراجعه کنیم به این نتیجه میرسیم که امریکا انطوریکه ادعا میشد یک کشور استثنائی نبوده ، بلکه جزی از جهان امروز است که با ” بحران ایدیالوژی و نخبگان بی کفایت ” روبرو است.
چنانچه هر دو رئیس جمهور اوباما و ترامپ با عین وعده های پوپولیستی (حکومت توده خلق ) وارد کاخ سفید شدند؛ آگر اوباما نتوانست به وعده هایش عمل کند و در نتیجه ناکام شمرده شد ، در حالیکه اوباما ، در اوضاع و احوال بهتر اقتصادی وسیاسی در امریکا و جهان ، وارد کاخ سفید شد و موفق نبود، پس چه تضمینی میتواند وجود داشته باشد که ترامپ بتواند به وعده هایش عمل کند در حالیکه به مقایسه ۲۰۰۸ نه تنها اوضاع جهان دلخواه نیست، حتی بخش بزرگی از حزب محافظه کار با ترامپ هم عقیده نیستند ، تا جائیکه ۵۰ نفر از اعضای بلند پایه حزب در محفل تفویض قدرت شرکت نکردند. این میرساند که جامعه دو قطب نیست ، بلکه یک قطب و ان هم یک قطب ناراض از رهبران ، سیستم سیاسی، لیبرالیزم که دیگر پاسخگوی نیاز های مردم به مقایسه گذشته نیستند.
وضیعت اشفته موجود در امریکا میرساند که مردم همه دریک صف ( ناراض از وضعیت روزمره زنده گی خود ) و رهبران هم همه در صف (نا توان و ناکام ) برای چاره جوئی در باب نارضایتی های عمومی، بصورت کل امریکا و جهان را در ۲۰۱۷ در یک حالت غیر قابل پیش بینی روبرو کرده است. همه اینها میرساند که ایده های “پوپولیزم و نخبگان بی کفایت ” دیگر در امریکا به تنهائی نمی توانند پاسخگوی نیاز ها وخواسه های مردم باشد مگر نخبگان و مردم باهم در ظرف صد روز اول ریاست جمهوری ، دونالد ترامپ را برای مهار کردن بحران سیاسی و اجتماعی در امریکا کمک و همکاری کنند، در غیر ان شعار پوپولیستی ترامپ امریکا و جهان را با فاجعه بزرگتر روبرو خواهد کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲۱ جنوری ۲۰۱۷
نوشته : محمد داود ماستر علوم روابط بین الملل از دانشگاه کارلیتون در کانادا