روشفکر کیست و آیا روشنفکر برگزیدهٔ مردم است؟

قسمت دوم

دسته دیگر ازجامعه شناسان از جمله فیلسوف معروف فرانسوی مایکل فاوکلت صحبت ازروشنفکر” ویژه ” ؛ یعنی کسی که در عرصه ای یک تخصص ، شغل ، و حرفه فعالیت دارد، آما توانائی انرا دارد تا از تخصص خود در زمینه های دیگرهم استفاده کند، یاد اوری میکنند. چنانچه که رابرت اؤپنهیمر پزشک طب خارج از رشته مسلکی خود در ۱۹۴۲الی ۱۹۴۵ در سازماندهی پروژه لوس الاموس ( طراح سلاح هسته ای ) که بعدآ کمیسر امور علمی در ایالات متحده امریکا شد، یاد اوری میکنند.

همانطوریکه انتونی گرمچی معتقد است؛ تکثر فزاینده روشنفکر در رشته ها وعرصه های گونان با صفات و عادات مخصوص حرفه محوری که درجامعه مدرن امروزی مشغول فعالیت اند ، درینجا مورد مطالعه قرار میگیرد. درین باب اگر عباره “در باره ” و حرف پیوند ” و” را با کلمه روشنفکر همراه گردد، جهانی از معلومات در باره تاریخچه و جامعه شناسی مختلف روشنفکری، تعداد نا مختوم عرصه های فعالیت روشنفکری همچون روشنفکر و ملت گرائی، روشنفکر و قدرت، روشنفکر وعنعنات، روشنفکر و انقلاب، و غیره وغیره برای مطالعه در دسترس قرار دارد.

جریان تولد، تشکل و رشد جنبش های روشنفکری در تمام نقاط جهان با مناظره و گفتگو های اتشین همراه بوده است. هیچ انقلاب عمده ای بدون حضور روشنفکر در جهان مدرن میسر نبوده است. و همچنان هیچ حرکت و جنبش ضد انقلابی هم بدون حضور روشنفکر امکان پذیر نبوده است. درینصورت ؛ روشنفکر پدر و مادر، و حتی برادر ، خواهر ، برادرزاده تمام جنبش ها بوده است.

برای گریز از افتادن بدام زیاده گوئی در باب کمیت و کفیت روشنفکر وبرای جلوگیری ازینکه روشنفکری به حرفه دیگری تبدیل نشود، درینجا ادوارد سعید نویسنده معروف شرق میانه و منتقد فرهنگی در حالیکه تاکید بر نقش و رسالت اجتماعی روشنفکر معتقد است که این رسالت نباید منحصر در ساحه حرفه و مسلک تخصصی روشنفکر باشد، و با تکیه بر افکار انتونی گرمچی، استدلال خود را بربنیاد واقیعت های قرن بیستم در باره روشنفکر چنین ادامه میدهد. تمام استدلال ادوارد سعید متکی براین حقیقت است که روشنفکر کسی است که همراه با داشته ها و استعداد فکری خود را وقف نمایندگی از مردم، تجسم و تبیین، یک پیام، یک دیدگاه، یک فلسفه ، یک اعتقاد، و وقف عامه مردم کند. این رسالت وقتی دست یافنی و عملی است که روشنفکر از روبرو شدن یا بروز دادن سوالات اشفته امیز باکی نداشته و همچنان به راحتی با دولت و شرکت های سهامی استثمار کننده تن بهمکاری نداده وهمیشه به نمایندگی و حمایت از تمام کسانی و مسائلی که به طور معمول به حاشیه رانده شده و یا فراموش شده اند به پردازد. این رسالت مبتنی بر اصول جهانی استوار است که در ان انسان سزاوار توقع استاندارد مناسب و معقول از رفتار در مورد آزادی و عدالت از قدرت دنیوی و ملت ها و در برابر نقض عمدی یا غیر عمدی از این استانداردها نیاز به گواهی و شجاعانه جنگیدن میباشد.
این مطلب را ادوارد سعید در روابط فردی از زبان یک روشنفکر چنین توضیح میدهد؛ ” بعنوان یک روشنفکر علایق ام را پیش یک مستمع و یا موکل ارایه مینمایم ، نه صرف با لفاظی ماهرانه که روح موکل خود فتح کنم، بلکه برای موضع گیری خاص خودم در برابر شناخت عدالت و ازادی “. این نظر ادوارد سعید کاملآ برعکس کسانی است که در باره روشنفکر خاص، روشنفکر عام ، روشنفکر حرفوی، و روشنفکر تخصصی صحبت میکنند. برای رفع این پیچده گی ها و سر درگمی ها در مورد روشنفکر، ادوارد سعید صریحآ میافزاید که چیزی بنام ساحه خصوصی و یا عمومی که بتوان روشنفکررا بدان منسوب کرد وجود ندارد. یک روشنفکر است، و انهم رسالت دارد تا موکلین خود را خرسند ، منحرفین و تجاهل در برابر عدالت و ازادی را با استدلال قوی خود سخیف وحتی نا خشنود سازد. این روشنفکر ادوارد سعید شخصی است با پیشه و شغلی امیخته به هنر و توانائی نمایش از طریق گفتار، نوشتار،تدریس و حضور در صفحه تلویزیون ها. این نوع صدای تعهد رسا و وسیع نه بعنوان حرفه یا دیوان سالاری بلکه بعنوان رسالت روشنفکری در جامعه همچون ژان پول سارتر، برنارد رسل، انتونی گرمچی و صد ها هزار روشنفکر دیگرطبعآ با مخاطرات، جسارت و آسیب پذیری ها توآم بوده و میباشد.

در جریان جوش و خروش مطالعه در باره روشنفکر تعاریف متعددی از ان بجا مانده است. آما در باره خواص ان از جمله شمائل، اثر گزاری، نحوه عملکرد و مداخله در امور ذیعلاقه که همه اینها مولفه های واقعی فکری و روحی روشنفکر است ذکر کمی به میان امده است. در باب این خصایل و مولفه ها ادوارد سعید از عیسایاح برلین از نویسنده گان قرن نزدهم در روسیه یاد میکند که متاثر از مکتب هنری رومانتیزم آلمانی بودند ومستعمین خود را در صحن عام اگاهی میدادند، چیزی که امروز در جهان معاصر روشنفکر به ان پایبند است. در همین رابطه هر وقتی که از روشنفکر صحبت میکنیم اطوار و اخلاق شخصی ژان پل سارتر حسی مهم خاصی نزد ما مجسم میشود که شهرت خود را بخطر انداخته از استعمار و استبداد شکایت میکند. در یک تلاش گسترده از تعهد و سرسپرده گی در برابر منازعات اجتماعی صحبت میکند که خشم مخالفین، ترغیب دوستان و حتی دست و پاچه گی خودش را فراهم کرده است. در مورد درگیری سارتر با سایمون دی بیور و مناقشه اش با کاموس و توجه قابل ملاحظه اش با جین جنت او را در جایگاه قرار میگرد که بیان گر ان است که “جهان، سارتر است !” یا بعباره دیگر “سارتر سارتر است” همان شخصی که در مخالفت با فرانسه در الجزایر و ویتنام ایستاد. کاری که پیش از منجر شدن به غیر فعال کردن، رد صلاحیت او بعنوان روشنفکرشود، این عوارض وآنچه که او گفت، او را به عنوان یک موجود خطاپذیر انسانی که آماده نیست واعظ خسته کننده و اخلاقی باشد، قرارداد.

در جهان مدرن و زنده گی عامه، رمان ، درامه و نمایشنامه بیشتر با درجه تغیر در جامعه بستگی دارد تا تجارت یا مواد خام برای یک رساله جامعه شناسی، زیرا ما درین اثار تقلیدی به راحتی می توانیم ببینیم و بدانیم که چگونه روشنفکران از موکلین و مستمعین خود به سبک ساینده و گاهی هم کاملا بشکل عجیب و غریب از زندگی و عملکرد اجتماعی که منحصر به خود شان است، نماینده گی میکنند. بطور مثال، در داستان های “پدر و پسر” اثر نویسنده معروف تورگنایف، “اموزش احساسی” اثر فلوبرت و “تصویر هنرمند به عنوان مرد جوان” اثر جوثی که در انها تمثیل نیابت واقعیت اجتماعی به نمایش گذاشته میشود عمیقا به ما می اموزد که چگونه با تغییر بازیگران در داستان و ظهور ناگهانی بازیگر جدید در داستان، روشنفکرجوان مدرن متبلور گردیده و پا بعرصه رسالت میگزارد .

در اثر با ارزش خود “پدر و پسر” ترگنایف زنده گی مردان جوانی در یکی از ایالت های روسیه را به تمثیل میگرد که مقدار جایداد و دارائی بر حسب معمول از والدین خود به ارث میبرند. انها ازدواج میکنند، صاحب فرزند میشوند و زنده گی کما کان به پیش میرود. این امرتا وقتی ادامه دارد که شخصی هرج و مرج طلب و در عین حال ادم بسیار متمرکز بنام بازاروف نا خوداگاه و سرزده وارد زندگی شان میشود. در داستان اولین چیزی که در مورد بازاروف به مشاهد میرسد اینست که معلوم میکند او با والدین اش قطع رابطه کرده و دارای شخصیتی نه پرورده والدینش بلکه بیشتر محصول اخلاق خودش که روال عادی زنده گی را به چالش میگرد، بررفتار های میانه وکلیشه ای حمله کرده، طرفدار افراط وتفریط ، و مدعی ارزش های علمی و غیرعاطفی است که به نظر می رسد نشانه منطق و ترقی است. تر گنایف شخصیت بازاروف را با شهد و شکر امیخته نمی کند بلکه او را بی عاطفه، خشک، بی رحم و خشن به نمایش میگزارد. بازاروف خانواده کریسانوف را به مسخره میگرد؛ وقتیکه مرد میان سال خانواده شوبرت (نوع سرگرمی در روسیه ) بازی میکند، بر وی با صدای بلند میخندد. علم مادی گرائی آلمان یا طبیعت را معبد نمی داند بلکه آن را به یک کارگاه تجربی تشبهه میکند. در داستان معشوقه کریستانوف بنام سرگیونا ، بازاروف را اسیر و به دام افتاده نمی بیند، بلکه روشنفکری انارکست می داند که دارای انرژی فراوان است و شلوغی و بی نظمی را می پسندد. بازاروف تابع نظمی که دیگران بر حسب منافع خود ایجاد کرده اند ، نیست و سرگیونا همراهی با بازاروف را مثل پس و پیش رفتن در لبه یک پرتگاه تعریف میکند.

زیبایی و ترحم رمان تورگانایوه درینست که او ناسازگاری ……..

ادامه در اینده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
محمد داود ماستر روابط بین الملل از دانشگاه کارلیتون در کانادا

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s