شباهت تحریک طالبان با جریان سیاسی ماهویزم

آکثر روشنفکر آفغانستان (چپ و راست) با نام ماهوتسه تونگ اشنا اند؛ ولی آغلب پیرامون شخصیت و افکار ماهو اطلاعاتی دست بدست میشود. ماهو رهبر حزب کمونیست خلق چین از ۱۹۴۹ میلادی الی ۱۹۷۶ کشور پهناور چین را با تصامیم خیلی بزرگ و خطر ناک رهبری کرد. ماهو در اوایل جوانی روشنفکر نبود، ماهو از جمله نخبه گان سیاسی نبود ، حتی تحصیلات عالی نداشت ؛ اما او توده بود و کشورش را توده ای دوست داشت. روایت است که ماهو معتاد مواد مخدر بود، ترک اعتیاد کرد . ماهو در جریان دهه بیست در جمع کارگران ذغال سنگ در حومه شهر پاریس فرانسه تحت جاذبه های مکتب ایدیالوژی کمونیست مارکسیست قرار گرفت. در برگشت به چین در یک کتابخانه به شغل کتابداری مشغول شد. این برایش فرصت خوبی را میسر کرد تا مطالعات خود را در مورد جنبش های رهائبخش افزاش دهد. بعد از چهار سال شغل کتاب داری را رها و به کوه های شمال مصروف فعالیت های رزمی در مقابل حکومت چیای کای شیک و کشور های استعماری موجود در چین شد. بعد از ۱۸ سال سال مبارزه مسلحانه در ۱۹۴۹ پیرومندانه وارد پیکن پایخت چین شد. در اولین سخنرانی خود در میدان تیانمن او از آنقلاب و پیروزی حرف نزد ، ولی خطاب به ملت چین گفت “ما قیام کرده ایم که ملت چین دیگر حقارت نشود”

تا یک هففته قبل ازین پیروزی ؛ کشور و مردم چین زیر ستم استعمار جاپان، انگلیس، هالند، ایتالیا، هسپانیا، جرمن ،کمونیست های بلشویکی، جنگ سالاران، و ناسیونالست ها که هر گوشه کشور بین شان تقسیم شده بود ،رنج میبرد. ماهو مارکسیزم را از غرب آموخت ، ولی آنرا کاپی نکرد، بلکه کمونیزم را با شرایط و محیط چین انطباق داد. ماهو طرف دار حزب سازی به شیوه های مدرن غربی آن نبود؛ بیشتر به جنبش های مردمی باور داشت. او باور داشت که “قدرت سیاسی از لوله تفنگ بیرون میشود” نه از راه مبارزات کارگری. او کاملآ در آن زمان، که چین و کارگر بین دوازده مهاجم خارجی تقسیم شده بود، درست فکر میکرد که لوله تفنگ میتوانست بر آن همه رسوائی ها خاتمه دهد. ماهو در مقابل دشمنان و خائنین چینائی خیلی خشن بود، حتی به دو تا از پنج همسر خود وقتی پای منافع چین مطرح بود رحم نکرد. با نزدیکترین دوستان شخصی خود روی منافع کشور کلاویز شد. حتی استردریستیز ارتش که از دوستان اش بود ، هواپیمایش را در حال فرار از چین در هوا نابود کرد. بعضآ با مخالفین خود در راه منافع چین تمکین بخرج داد. دینگ شیاوپنک پدر اقتصاد چین امروز را ، روزی از بیروی سیاسی حزب به کمیته شهری یک ولایت تنزیل مقام داد، آما دو سال پیش از وفات خود ، ماهو شخصآ بدیدار شیاوپنگ رفت و از وی خواست که به بیروی سیاسی برگردد؛ چون بعد از ماهو تنها شیاوپنگ است که میتواند باعث رشد و توسعه اقتصادی چین شود که شناخت و درک ماهو درست بر آمد. ماهو روزی از معاون خود پرسید؛ آگر من بمیرم چین را چگونه اداره میکنی؟ معاون اش درجواب شعار داد:” زنده باد ماهو” باز دوباره پرسید، همان شعار: “زنده باد ماهو” بار سوم و عین شعار. ماهو برای معاون اش گفت ؛ “چین با تو ویران میشود” پس بیاد گفته دینگ شیاوپنگ افتاد که روزی در یک بحث کاپیتالیزم و کمونیزم در مقابل ماهو استدلال کرده بود که” فرق گربه سیاه و گربه سفید در موش گرفتن است، تا گربه موش میگیرد باید بین رنگ گربه فرق قایل نشد” یعنی آگر هردو ایدیالوژی منفعت چین را تامین میکند، باید آنرابکار گرفت و عظمت چین امروز مدیون این تفکر دینگ شیاوپنگ است.

بهرصورت؛ طوریکه مشاهده میشود طالبان هم از بدو پیدایش “سیاست از لوله تفنگ” را یگانه راه رسیدن به ثبات امنیتی در کشوری که هر گوشه آن بدست اعراب، ایرانی ها، ترک ها، کشور های منطقه، تنظیم های جهادی رنج میکشید ، سراغ میکردند. طالبان هم مثل چین طرفدار احزاب سیاسی نبودند ، به همین دلیل “جنبش طالبان” را تاسیس کردند، که تفکر طالبانی را میتوان در لایه های زنده گی روستائی های (ازبیک، بلوچ، پشتون، تاجیک، هزاره ) بخوبی ملاحظه کرد. طالبان مثل ماهویست های ۱۹۴۹ چین ، در دهه نود با پیروزی در شهر های بزرگ ، به ادارات دولتی سرزده خود را معرفی میکردند، ولی با صدور چند تا دستور سنتی به کارمندان ، بدون باز جوئی در مورد جایداد اداره به محل تجمع خود بر میگشتند، از فرد آول ولایت طالبان تا آخرین قدمه نظامی شان مثل ماهویست ها شب ها تا صبح مصروف پاسبانی و تامین امنیت مردم بودند و روز ها در کنار جاده ها خواب بودند. درسیاست امنیتی ، مبارزه با فساد، ارایه خدمات یکسان، و سیستم قضائی طالبان مثل عملکرد ماهویست ها کمتر میتوان شک و تردید کرد. چنانچه رئیس جمهور چین در رابطه به مرگ ملا محمد عمر رهبر طالبان گفت “ملا عمر کسی بود که میشد با وی گفتگو و معامله کرد”

نقص و عیب طآلبان ،در وابستگی بیش از حد شان به دولت پاکستان، گروه القاعده، و اعراب خلیجی بود. علت اصلی این وابستگی سه مطلب انکار ناپذیر بود: آول عدم همکاری رونشفکر کشور با طالبان آنها را بیش از بیش به پاکستان محتاج میکرده است. دوم، تحریم های سیاسی امریکا و غرب طالبان را محتاج پاکستان نگهداشته بود. سوم، مداخله کشور های رقیب منطقه در میدان آفغانستان فشار وابستگی به پاکستان را افزایش میداد. پس مهمترین عامل شکست سیاسی طالبان را در مقایسه به جنبش ماهویستی چین درآن بود که روشنفکر چین آگاهانه و مسؤلانه در کنار توده های فاتح استعمار و انارشی که از روستا آمده بودند ، قرار گرفت. اهسته آهسته تا بعد از مرک ماهو رهبری مکمل آن جریان آزادیبخش را روشنفکر در رآس دینگ شیاوپنگ بدست گرفت. آما برعکس در آفغانستان متاسفانه روشنفکر مقطعی محاسبه کرد و نخواست که رهبری طالبان را از دست پاکستان برباید، و روشنفکر بر جنبش طالبان به دیده نفرت و حقارت نگریست.

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s