تاریخ جعلی، نام جعلی ، هویت جعلی عباراتی است که بیش از حد مکررآ در رسانه ها و شبکه های اجتماعی توسط افغان ها (به خصوص در خارج از کشور) برای اشاره به رویداد های سیصد سال آخیر در باب کشور افغانستان بکار گرفته میشود. سرگرمی با چنین عباراتی عمدآ یا جهالت است و یا قصدآ بیان و ابراز نفرت که هر دو مردود اند. درین باب امیدوارم که اولی یعنی جهالت باشد و کسانی که از این عبارات استفاده بی اعتنا میکنند به مبدا، تاریخ و نارضایتی هویت ملی درست اشنا نمی باشند. مطمینآ و خوشبختانه این دسته افغانها با جهان بینی شدید تقلیدی، جدا شده از اصلیت خود که می تواند در هر جامعه وجود داشته باشد، در افغانستان خیلی کم یافت میشود.
بهرصورت؛ درینجا از تفصیل پیرامون تاریخ و نام این کشور صرف نظر و بحث را پیرامون هویت ملی مردم با یک تعریف خیلی مختصر ادامه میدهیم. هویت ملی شخصیت استمراری یک ملت است که این شخصیت استمراری در قید یک سلسله فاکتور های مختلف رائج در یک سرزمین در میان مردمان شکل میگیرد . وقتی به پای تعریف هویت ملی در آفغاستان معاصر میرسیم ؛ این هویت از سه مرحله تاریخی شکل گرفته است:
آول؛ هویت قبل از اسلام که (هویت آریائی ) همراه با دساتیراخلاقی ” اندیشه ی نیک، گفتار نیک، و کردارنیک” و بعضی دیگر از عرف، عادات ، و سنن پسندیده است که از قبل از اسلام تا هنوز هم در میان مردم رائج و آنها را با دل و جان رعایت میکنند.
دوم؛ مرحله بعد از اسلام تقریبآ از قرن دوم تا قرن دوازدهم هجری قمری (هویت خراسانی) است که با هجوم اعراب و با اشاعه اسلام حنفی ، با نظامیگری ترک های غزنه (۳۴۴ ه.ق. ۵۸۳ ه. ق)، نظامیگری غوری ها (۵۸۰ ه ق الی ۶۱۷ ه ق) و تهاجم مغل ها ( ٦١٨ ـ ١١٦٠ هجرى ) که “آمدند و هر کدام هم دست آورد های ماندگاری بجا گذاشتند و هم ساختار ها، معرفت ها، اندوخته ها را برکندند ، و سوختند ، و کشتند ، و رفتند” ، هویت دوم را ساخته است.
سوم؛ تشکیل آفغانستان معاصر “هویت ملی” است که با فروپاشی امپراطوری خراسان با سقوط نادر افشار، امپرطوری مغل ها در هند، امپراطوری عثمانی در ترکیه، و ایجاد دولت های مدرن در جهان که برخواسته از تمدن اروپائی است هویت سوم شکل میگیرد.
در سیصد سال گذشته که آفغانستان معاصر شکل گرفته ؛ مجموعه ائی (زبان، دین، کتاب مقدس، اصول، عرف، عنعات، سنن ، ضرب المثل ها، آموزش و پرورش، صنایع ،معاملات، هنرها، و عرفان) که عناصر فراوان را از دو هویت قبلی بعنوان “فرهنگ مشترک همه آقوام ” را در خود دارد ؛ جوهره این هویت استمرار و یا معاصر را شکل داده است ؛ از همه مهمتر که در میان این مجموعه که هویت استمرار را شکل داده است ، هیچ جوهره آن قائمه کلی هویت معاصر و هیچ جوهره آن مخصوص از ارزش های یک قوم واحد نیست . به عباره ساده تر؛ مثلآ دین و سنت “قائمه ها و جوهر اساسی” این هویت هستند ، ولی باز هم هر کدام ازین دو قایمه تا حدی تضعیف شوند، باز هم بحران هویت ایجاد نمیشود؛ چنانچه از ۱۹۳۲ الی ۱۹۷۹ دین ، سنت ، و مظاهر مدرنیته با هم در تآمل قرار داشتند ، نه در تقابل. بدین ترتیب؛ سوای آنکه ریشه ، منبع، و معنی کلمه “آفغان “چیست ؛ این هویت مشترک معاصر را بنام سرزمین مثل تمام ملل جهان ( هویت ایرانی، هویت هندی، هویت روسی، هویت چینی، هویت امریکائی ) هویت ما هم “هویت افغانی” تعریف و یاد میشود.
از طرفی هم انسان از بدو “خلقت ” و یا “تکامل” تا امروز در جستجو، تعریف، و دگرگونی هویت مواجهه بوده است . بنیاد اساسی هر هویت سه مولفه ، که با هرنوع تغیر هویتی ، باز هم این مولفه ها (زبان، دین، و سرگرمی) ها است ؛ قائمه های پایدارهویت باقی میماند ؛ درین سرزمین هم ( زبان دری، دین اسلام، و سوار کاری) اولآ متعلق به هیچ قوم خاص نیست؛ دومآ برای قرنها و تا امروز زیر ساخت (فرهنگ و هویت مشترک ) همه مردمان ما بوده؛ و باعث رشد و رونق اجزای دیگر این هویت شده است . پس کسانیکه منکر هویت معاصر کشور و مردم آند؛ در واقیعت امر نمی خواهند از قرن دوازدهم هجری قمری بیرون شوند. بعباره دیگر نمی خواهند تحولات جهان (ظهور، اوج، و سقوط استعمار وقدرت های بزرگ جهانی) وتحولات منطقه (ظهور کشور ها، هویت ها، و ساختار های جدید اجتماعی ) در سه صد ساله آخیر را بعنوان واقیعت های تلخ و یا شرین بپذیرند. این گونه افراد در برابر سه چالش عمده قرار دارند ؛ اول، یا خود را شریک همین هویت استمرار بدانند؛ دوم، یا غیر مسؤلانه با انتقاد های انتزاعی خود از هویت ملی به زنده گی عقده مند خود ادامه دهند . سوم، یا ازین ببعد تلاش کنند تا با تغیر قرارداد های اجتماعی در جامعه هویت جدیدی را شکل دهند که دقیقآ معلوم نیست قائمه این هویت جدید از چه عناصری خواهد بود. در غیر آن زمان نمی تواند به ۱۷۴۷ بر گردد تا برای ما طور دیگری و دلخواه هویت سازی کنند. عده کمی اند که با تاریخ، نام کشور، هویت مردم غیر مسولانه ، غیر علمی، و گاهی غیر آخلاقی برخورد میکنند.
آنچه ازدل این گفته ها میتوان بیرون آورد اینست که این کاملا قابل درک ، فهم، درد، و رنج است که همه افغان ها در چهار دهه گذشته جنگ های خونین، ناعادلانه را متحمل شده و در نتیجه با غم های زیادی ، سرخوردگی ها و خصومت های بی رویه را مشاهده و از ان متآلم گشته اند. نا امیدی ها هر روز تجمع می یابد، به عنوان یک واقعیت بطور فزاینده پیوسته پدیدار می شود. این مهم است و در واقع لازم است که هر افغان که آسیب دیده از کار نامه های دولت، مسؤلین، و مخالفین مسلح نسبت به کشور خود انتقاد کند. آما هیچ چیزی را نمی توان از طریق نفرت و تفرقه به دست آورد. قربانی کردن، تهمت زدن ، افترا با برچسب نفرت به هویت ،نام، و تاریخ کشور، سپهر بلا قرار دادن، مقصر قرار دادن یک فرد یا یک گروه بر اساس قومیت به سادگی و به ذات خودش یک تعصب کور ونامناسب و در مجموع بی انصافی در حق وطن و مردم میباشد.
به عنوان ساکنین این سر زمین باستانی ما دارای سابقه طولانی ، غنی، پر از مهربانی، عشق و درک یکدیگر هستیم . این ها است که در فرهنگ و سنت ما جاسازی شده، بدون در نظر گرفتن قومیت همه این ها از جمله متمایزات ما است. بنابراین، ما باید بسیار با احتیاط از تحریف هویت ملی که تنها تقسیم و شکست ما را به همراه دارد، پرهیز کنم. این را هم نباید فراموش که هویت سازی یک امر دلخواهانه یک گروه و قوم نیست. گاهی ممکن گروهی و گروه های در یک جامعه از طریق تلفیق با هویت تحمیلی اجتماعی روبرو شود ؛ ولی خوشبختانه درین سرزمین مثل آکثر کشور های دیگر این پروسه بطور طبعی بیشتر با رضایت طی مراحل شده تا اجبار. در بسیاری کشور هویت سازی ملی یک پروسه پر هزینه همراه با بده و بستان های فراوان بوده ، ولی در آفغانستان با قرارداد اجتماعی شامل فاکتور های که در بالا تحت نام “فرهنگ مردم ” ذکر کردم، بطور نا منشور داوطلبانه عقد و تکمیل شده است . پس فرهنگ اریائی ، فرهنگ خراسانی، فرهنگ آفغانی مجموعآ هویت ملی را در سیصد سال گذشته ساخته و امروز هم همین فرهنگ هویت ما را میسازد، فردا هم همین فرهنگ هویت ما را میسازد.