در پی سقوط امپراطوری و تمدن روم باستان در قرن پنجم میلادی در منطقه مدیترانه، شرق میانه تا شاخ افریقا، و اروپائی غربی و شرقی سه تمدن جدید شکل گرفت. اول؛ تمدن اروپای غربی و شمالی که از زیر ویرانه ها و تاریکی های قرون وسطی سر بلند کرد و بر بنیاد (باور های مسیحی، فرهنگ ژرمن، و بازمانده ای میراث های کهنه ) ، دوم ؛ تمدن بیزانتین در اروپائی شرقی با (ارزش های مسیحی، ثروت های فراوان روم، و فرهنگ باستانی) ، و سوم تمدن اسلامی با (اموزه های دروس کلاسیک ، ثروت مادی سرشار، و دست آورد های علمی و نو آوری ها) عرض اندام کردند.
باوجود که امپراطوری اسلامی و امپراطوری بیزانتین تا قرن دهم میلادی دست بالای نسبت به امپراطوری اروپای غربی داشتند ؛ ولی در جریان یکهزار سال (۴۵۰ـ ۱۴۵۰میلادی) بالاخره تمدن اروپای غربی توانست تا دیگر تمدن ها را تحت شعاع قرار دهد. این تمدن اروپائی با کمک سه صنعت (صنعت برده داری، صنعت استعمار، و صنعت انقلاب درتکنالوژی) توانست تا قدرت های بزرگی ( انگلیس و فرانسه) و بعد از ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۱ ایالات متحده امریکا و شوروی وقت سه اصل مهم ( نظم و امنیت جهانی، تسلط بر جهان، و رونق جهانی اقتصاد) را در دستور کار و اجندای خود داشته باشند. بعد از ۱۹۹۱ با سقوط شوروی وقت مسؤلیت (نظم و امنیت جهانی، تسلط بر جهان، و رونق جهانی اقتصاد) بطور یک جانبه در دستور کار ایالات متحده امریکا قرار گرفت.
ولی طوریکه حوادث، انکشافات، و رویداد ها درین سه دهه نشان میدهد ، بر خلاف ادعا های دانشمندان امریکائی چون فوکویاما که بر طبل ظفر و پیروزی قاطع لیبرال کاپیتالیزم نواخت؛ اینک به نظر میرسد که ایالات متحده امریکا طور شاید و باید در اجندای جهانی (تسلط، رونق جهانی اقتصاد، نظم و امنیت جهانی ) موفق نبود است تا جائیکه حتی امروز بعضی از قدرت های نو ظهور منطقه ای و جهانی علنآ صحبت از شکست و سقوط امریکا بعنوان قدرت بلامنازع میکنند. در هفدهم الی بیستم اکتبر ۲۰۱۷ بیش از ۱۳۰ کارشناس از ۳۳ کشور جهان در چهاردهمین نشست سالانه کلپ ولدای در شهر سوچی روسیه گرد هم آمده و پیرامون منازعات جهانی، رفتار ایالات متحده در سطح جهانی، بحران دموکراسی در غرب، تحریم ضد روسیه گفتگو کردند.
درین گفتگو ها کار شناسان روسی چنین اظهار نظر کردند؛ “نظم و امنیت جهانی در حال فروریختن است؛ آیا شروع جدیدی در راه است؟” در سخرانی افتطاحیه خود اندری بیسترتسکی رئیس انجمن ولدای کلپ چنین اظهار داشت؛” همواره جریان منازعات ، مخالفت ها ، و ویرانه های کهنه راه بسوی فصل جدید باز میکند” وی همچنین افزود ؛”منازعات موجود دید منطقی و مدیریت روشنگرانه ضرورت دارد که آگر منازعه درست مدیریت نشود، عواقب ناگوار ببار می آورد”
بهرصورت؛ کارشناسان از جمله سرگئی کاراکانف از روسیه معتقد است که وضیعت دوران جنگ سرد آما این بار خطر ناک تر از آنزمان در جهان حاکم است. همه تلاش میکنند تا از جنگ های کلان جلوگیری کنند، ولی احتمال وقوع آن از هر وقت دیگر بیشتر است. پس نظم نوین وسیعآ مستلزم همکاری های کشور های دارای سلاح هسته است.
تئوسومر سرمقاله نویس روزنامه دای زیت از جرمنی مدعی است که جهان در خط ایدیالوژی گذشته پیرامون چالش ها (ازدیاد نفوس،توسعه شهری، محیط زیست) که مشکل همگانی است ، نباید بر محور ایدیالوژی ، بلکه بر محور آلویت و فوریت به آنها برخورد کنند.
فوینگ منشی روابط خارجی کانگریس ملی خلق چین خاطر نشان کرد؛ “پارادیم ژئوپلیتیک برای توضیح تغییراتی که در سیستم جهانی مدرن لازم است ، کافی نبود. با تغییر در پیکربندی ژئوپولیتیک، مدل “هسته و حاشیه ” دیگر مناسب نیست: ما همه در یک فضای اقتصادی زندگی می کنیم. بعباره ساده تر مودل استثمار و انتقال ثروت ها از کشور های حاشیه به کشور های هسته دیگر اجرائی نیست چون باعث رشد فقر جهانی میشود. واضحآ که جهان نیاز آشکار برای یک سیستم حکومتی جهانی و یک سیستم امنیتی جهانی دارد که برای سیستم اقتصادی جهانی موجود مناسب باشد “
درین میان تئوریها و موضع گیری ها ویلیام واولفورت، استاد در کالج دولتی دارتموث (ایالات متحده)، در مقایسه با سخنان شرکتکنندگان جلسه از روسیه، اروپای غربی، خاورمیانه و چین، متناقض است. به گفته ویلیم واولفورت، نظم جهانی موجود کاملا پایدار است. نباید منتظر ظهور یک نظم جدید از درگیری های کنونی باشید. والفورت گفت، جنگ های کمتری امروز در جهان وجود دارد تا در سایر دوره های تاریخی، و احتمال وجود یک جنگ عمده توسط قدرت های هسته نا محتمل است.
از دل خوش بینی ها و بد بینی ها، سوظن ها، پنهان کاری، وعدم اعتماد ها درین کنفرانس میتوان چند مطلب را بیرون آورد. آول؛ قدرت لیبرال کاپیتالیزم ایالات متحده در یکی دو دهه آینده سقوط کند یا نکند؛ ولی به یقین که این کشور دیگر قدرت بی رقیب وبلا منازع در ساحه رونق اقتصادی، تسلط سیاسی ، و پیشرفت تکنالوژی در جهان نیست. دوم؛ از واکنش ها درین کنفرانس بوضاحت بر می آید که کاندید های متعددی بجای یک قطبی بودن امریکا در تامین نظم و امنیت جهانی، توسعه اقتصاد جهانی، و تسلط سیاسی بر جهان برای رقابت ، تعاون ، و هم آهنگی آماده گی دارند. سوم؛ از همه مهمتر که امریکا هم بصورت کل می پذیرد که نظر به حجم ، ابعاد و عمق مشکلات فراوان در جهان دیگر توانائی مدیریت یک جانبه بر جهان را ندارد. سیاست های انزواگرایانه دونالد ترامپ رئیس جمهور این کشور در امور اقتصادی، محیط زیست بیانگر این واقیعت است. چهارم؛ و با تآسف مهمترین انتظاری که در حال تا هنوز در جهان روشن نیست ؛ اینست که درین کنفرانس در طول بحث ها هیچ اشاره ای به یک سیستم یکپارچه عملی درجهان که بتواند به عنوان تأیید خروج نهایی از گذشته و ورود به دور جدید جهانی باشد، دیده نشده. پنجم، بصورت کل؛ تغیرات در سطح جهانی هر چه باشد نمی تواند خارج از دایره حکومت داری خوب، رونق اقتصادی جهانی، نظم و امنیت جهانی، رسیده گی به محیط زیست، تقلیل خصومت ها، ازدیاد تعاون و هم آهنگی باشد.