آیا طراحی ها، پیش فرض ها ، و محاسبات جنگ آفغانستان از ۲۰۰۱ تا امروز دقیق و مؤجهٔ بوده است؟

 
پیش فرض های سیاسی در ۲۰۰۱ بر این خیال بنیاد گذاشته بود که گویا با تاسیس حکومت پسا طالبان با اجندای لیبرال دموکراسی از نوع غربی میتوان آفغانستان را از انزوای سیاسی و اقتصادی بیرون آورده شامل جامعه جهانی ساخت . طرح های نظامی سازمان ملل متحد، ناتو، و ایالات متحده آمریکا هم با استفاده از حق شفعه  مبنی بر آنکه کسی دو باره از آفغانستان حملاتی را علیه امریکا و غرب سازماندهی کرده نتواند، بر آفغانستان لشکر کشیدند. اینک بعد از ۱۶ سال در طولانیترین جنگ خارجی در تاریخ امریکا میبنیم که این طرح ها و پیش فرض ها تا چه حد کارا و موفقیت آمیز بوده است.
برای وضاحت بهتر از وضیعت نظامی بحث را با ارایه جدول زمانی طرح های جنگی اغاز میکنیم . ایالات متحده آمریکا با آغاز یک عملیات نظامی سنگین از هوا القاعده را متلاشی و رژیم طالبان را در ۲۰۰۱ در کابل و دیگر شهر های کلان سقوط داد. از همان روز های آول سقوط طالبان تا همین اکنون آفغانستان توسط جت های شکاری، ب ۵۲ ، و هواپیما های بدون سرنشین امریکائی بمباران شده است. در سال ۲۰۰۳ امریکا پیروزی در سرنگونی حاکمیت کامل طالبان در آفغانستان را رسمآ اعلان کرد. در ۲۰۰۵ طالبان دوباره گروه بندی مجدد و جنگ علیه حضور نظامی آمریکا، ناتو، و نیروی های نظامی ملل را اعلام کردند. در ۲۰۰۹ نظر به افزایش جنگ ها به نفع طالبان ایالات متحده به تعداد ۳۰۰۰۰ نیروی تازه نفس را به جمع بیش از ۱۰۰۰۰۰ نیروی قبلی خود در افغانستان افزود.
 در نطق سالیانه خود در شام کرسمیس ۲۰۱۳ با یک ادعای جسورانه بارک اوباما رئیس جمهوروقت امریکا با بیان یک عبارت کوتاه ” ما شاهد پایانی هستیم ” خبر از یک”پایان مسؤل ” از مداخله سیزده ساله نظامی در آفغانستان را به مردم امریکا موفقیت آمیز مژده داد. و با اعلان یک جدول زمانی برای خروج نیروی های امریکائی تا سال ۲۰۱۷ از آفغانستان این مژده “پایان مسؤل” را مهر ثبوت زد. دقیقآ؛ چون هر پایان مسؤل ارائه نتائج ملموس را در بر دارد. ولی شاهدان عینی با در نظرداشت وضع موجود همان وقت در افغانستان با مشکل چنین ادعای جسورانه ای از طرف بارک اباما را مورد تائید قرار دادند. بهرصورت چنین ادعای صورت گرفت و حالا می بینیم تا چه حد آن ادعا و طرح درست بوده.
به تعقیب اعلان پیش فرض پایان مسؤل از جانب امریکا؛ متحدین غربی ، ناتو، سازمان ملل به حضور نظامی خود در آفغانستان تا سرحد خروج قطعی (کانادا، فرانسه) تصمیم گرفتند. بعد از خروج قطعات بیش از یکصد هزار سرباز خارجی، امنیت آفغانستان بدوش نیرو های امنیتی افغان با حمایت نیرو هوائی امریکا سپرده شد. در نتیجه از ۲۰۱۴ تا امروز نیروی های دولتی ضیعف شده و طالبان با دست بالا این جنگ را تا ۲۰۱۷ با احتمال سقوط دولت کابل به پیش بردند. در ۲۰۱۷ بعد از مدت ها رایزنی با کارشناسان سیاسی، نظامی، و استخباراتی بالاخره دونالد ترامپ رئیس جمهور فعلی امریکا استراتیژی کثیرالجوانب حضور نظامی خود در جنگ افغانستان را اعلان کرد. به این استراتیژی جدید امریکا هم مثل دیگر طرح ها و پیش فرض های گذشته شاهدان، کارشناسان، و تحلیگران به دیده شک مینگرند. از جمله کارشناسان امور ناتو، برنو لت (صندوق وجهه مارشال جرمنی) در مورد گزینه نظامی بد گمان است و میگوید ; در کشوری که همه چیز غیر قابل تصور است، گزینه های نظامی نتیجه اندک مطلوب را در پی خواهد د
بدین ترتیب طرح و پیش فرض تازه امریکا در دور جدید جنگ ها برای شکست طالبان در میدان های جنگ بیشتر بر شیوه “عملیات های مخفی ” بنیاد گذاشته شده است. این روش مبارزه با حضور نیروی استخباراتی در زمین و استفاده از جت های شکاری ، ب ۵۲، و هوا پیماهای بدون سرنشین از هوا، عملیات های تهاجمی شبانه در نظر دارد وضع جنگ را به نفع کابل تغیر دهد. آما بعضی کارشنان نظامی و سیاسی استدلال میکنند که استفاده از هوا پیما های بدون سرنشین و عملیات شبانه نه تنها موثر نیست، بلکه نتائج معکوس ببار میآورد. بعضی ازین کار شناسان استدلال میکنند که؛ تلاش های ضد تروریستی، از طریق نادیده گرفتن حاکمیت قانون در سطوح ملی و بین المللی و نقض قوانین بین المللی، از جمله منشور سازمان ملل متحد و آزادی های اساسی، آنها نه تنها به ارزش هایی را که از آنها حمایت و بدنبال آن هستند، خیانت می کنند، بلکه آنها همچنین می توانند افراط گرایی خشونت آمیز را بیشتر تحریک و تحمیل کنند. چون با هدف قرار دادن محلات مسکونی که طالبان در آن جابجا میباشند افکار عمومی و نخبگان سیاسی بخصوص در محلات را بیشتر بر آشفته و علیه دولت تحریک کرده و زمینه سرباز گیری برای عملیات های انتقام جویانه را به نفع طالبان تسریع میکند. حتی ان رایت ، سرهنگ سابق ارتش و دیپلمات سابق آمریکا، در مصاحبه ای با دنیس جرج برنشتاین برای کنسرسیوم اخبار، یک رونوشت از آن در مقاله ای با عنوان “فراخوانی هواپیماهای بدون سرنشین به عنوان یک جرم جنگی در سال ۲۰۱۶ نتشر شده است :استفاده از هوا پیما بدون سرنشین را بعنوان نوعی ابزار ترور تلقی میکند.
بهرصورت ؛ بر اساس این طرح و پیش فرض جدید امریکا در جنگ با طالبان تا آکنون ۲۴ اکتبر سال ۲۰۱۷ میلادی ۲٫۵۶۸ عملیات ضربتی توسط نیرو های نظامی امریکا برای هدف گیری طالبان صورت گرفته که در نتیجه ۱۱۴۳ نفر افراد مسلح ، ۸۸ نفر افراد ملکی ، ۲۷ نفر طفل کشته ، و ۲۴۷ نفر زخمی بجا گذاشته است.
شیوه مبارزه از طریق هواپیماهای بدون سرنشین در پاکستان که از سال ۲۰۰۵ با از سر گیری فعالیت طالبان آغاز و تا ۲۰۱۵ به شدت در مناطق قبایلی انجام شد . امریکا از ۲۰۰۵ الی ۲۰۱۵ به تعداد ۳۲۷ عملیات نظامی با هواپیما بدون سرنشین انجام داد که در نتیجه ۲،۷۲۵ مخالف مسلح را کشته، ۳۵۴ نفر زخمی، صد ها فرد ملکی را کشته و یا زخمی کرد. بسیاری از کارشناسان معتقد اند که این شیوه مبارزه نه تنها منجر به تخفیف خشونت و سرکوب طالبان نشد؛ بلکه بیشتر نفرت اهالی ملکی از آمریکا را در میان مردم قبایل پاکستان افزایش داد.
دیوید کول  پروفیسور حقوق در دانشگاه جورج تون چنین استدلال میکند؛ استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین برای کشتن هزاران نفر از دشمنان ما و بسیاری از غیر نظامیان، بسیاری از آنها به دور از میدان جنگ صورت میگیرد. اما به عنوان شهروند ما نیاز به تصویب داوری داریم … هر چند هوا پیما بدون سرنشین کشتن را آسان تر میکند ، آما عوارض جانبی آن مشکل را بیشتر میکند. تعاریف مبهم دامنه این جنگ و تعریف دشمن حتی خطری را برای ایجاد یک سنت که هواپیماهای بدون سرنشین را می توان در برابر هر کسی ، هرجا و هر طور استفاده کرد، بوجود میآورد؛ در حالیکه وعده ما در مورد امنیت ملی اینست که مبارزه با تروریزم در چار چوب ارزش های ما و حاکمیت قانون مبارزه با تروریسم تنظیم میشود. پس چه اتفاقی برای وعده تطبیق قانون و رعایت ارزش ها میافتاد؟
در همین راستا سازمان عفو بین الملل  چین خاطر نشان میسازد؛ سیاست و عمل ایالات متحده در مورد قتل های هدفمند و هواپیماهای بدون سرنشین نه تنها به خودی خود قابل نگرانی است؛ بلکه یک مسبوق خطرناکی را بجا میگزارد که سایر دولت ها می توانند از آن برای اجتناب از مسئولیت قتل های غیرقانونی خود استفاده کنند. خطر واقعی وجود دارد که استفاده مداوم از هواپیماهای بدون سرنشین توسط ایالات متحده آمریکا و تعداد بیشتری از کشورهای دیگر، پایه های چارچوب بین المللی برای حمایت از حقوق بشر را از بین می برد.
بهرصورت ؛ آنچه از دل این استراتیژی تازه دونالد ترامپ و بدبینی های کارشناسان پیرامون طرح ها و پیش فرض های این استراتیژی میتوان بیرون آور اینست که آفغانستان و مردم آن روز های دشواری را پیش رو دارند. وضع موجود در منطقه خیلی پیچیده و مغلق است. گرچه روسیه و چین اصرار دارند که نمی خواهند ایالات متحده امریکا را در آفغانستان جایگزین شوند، اما از قصد گسترش نفوذ منطقه ائی خود به هیچ عنوان دست بردار نیستند؛ به همین ترتیب بازیگران منطقه ای هم ازین رقابت های قدرت بزرگ در آفغانستان استفاده کرده در میدان افغانستان نیابتآ بر همدیگر میتازند. در حال حاضر وضیعت موجود از همه بیشتر به یقین که منافع امریکار را در آفغانستان و منطقه بیشتر تهدید میکند. پس آگر این طرح و پیش فرض امریکا “عملیات مخفی” نتیجه مطلوب ببار نیاورد؛ برای امریکا هیچ گزینه باقی نمیماند جز اینکه حکومت کابل را با طالبان تعویض کند.
بدینترتیب آمریکا هم منافع خود را در منطقه حفظ خواهد کرد، هم مردم آفغانستان از شر حکومت فاسد، ناکارا، و ناکام موجود نجات پیدا میکند و هم خشونت در منطقه کاهش میابد. امروزه آفغانستان برای مردمش به یک کشور فاجعه تبدیل شده چون؛ برعلاوه جنگ خونین نیابتی( فساد قوا ثلاثه، ناکار آئی قوا ثلاثه، غصب مالکیت معنوی و مادی ملی، بی امنیتی، زورگوئی هر عضو دولت ) مصائیبی اند که با هیچ نظام ای جز یک سیستم “نیمه اجبار و نیمه رغبت  ” نمی توان مردم را ازین فاجعه نجات داد. به همین ترتیب کوتاه کردن دست بازیگران منطقه ای که در بافت های قومی، مذهبی ، وسیاسی نخبگان بی هویت کشور نفوذ کرده اند، هیچ اصلی غیر از یک جبر خشن موثر نیست . آگر امور کشور در ذیل برنامه کمک های مشروط امریکا به طالبان واگزار شود ؛ به یقین که با کمک امریکا ،همکاری کشور های منطقه، و پشتیبانی مردم آفغانستان ، طالبان در تخفیف مصائیب موجود و در ایجاد یک دولت فعال در عرصه ملی و بین المللی گام برخواهند برداشت.

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s