ایا آقای حامد کرزی استعداد مدیریت لویه جرگه را دارد؟

در تاریخ افغانستان لویه جرگه یک نهاد سنتی قانونی بوده که ( با معیار های تعین شده ) در حالات خاص دایر و به قدرت سیاسی در کشور مشروعیت بخشیده است . لویه جرگه با بحث قدرت پیوند ناگسستنی دارد. آما این رابطه و پیوند لویه جرگه صرف در مشروعیت بخشدن قدرت سیاسی است و در میزان موفقیت و ناموفقیت قدرت نقشی ندارد. از ۱۹۲۴ ببعد چندین لویه جرگه غیر معیاری و تشریفاتی در کشور برگزار شد که از طرفی ، نسبت غیرمعیاری بودن آن، از اعتبار لویه جرگه بعنوان یک مکانیزم قانونی کاسته شد و از طرفی هم برگزار کنندگان لویه جرگه ها نتوانستند به موفقیت های چشمگیری نائل آیند. یکی از تدویر این لویه جرگه های تشریفاتی و غیر معیاری (مشروع یا نا مشروع) در ۲۰۰۲ بود که مقدمات ورود کرزی را به قدرت ناکام ۱۳ ساله اش میسر ساخت. پس این لویه جرگه نیست که میتواند استعداد ها و توانائی های لازم را در حکومت داری خوب بالا ببرد؛ بلکه تجربه، دانش ، آگاهی ها ، و توانائی های لازم در قدرت سیاسی است که میزان موفقیت حاکمیت را تعین میکند. پس حالا پیش از تدویر لویه جرگه فرمایشی دیگری به کام کرزی می بینیم که کرزی و شرکایش اش در ۱۳ سال با لویه جرگه قبلی چه گلی برای مردم آفغانستان دسته کردند که ملت آنرا بو نکرده است.

برای ارزیابی میزان موفقیت حکومت کرزی نمی توان تئوری واحدی و یا یک توضیح معین اجتماعی خاص مثل تئوری های کلاسیک ( مارکس و یا مکس ویبر) را بکار گرفت ؛ چون نفس ، ذات ، و ماهیت حکومت کرزی در ۱۳ سال نا تعریف شده ماند. پس صرف با اتخاذ یک چارچوب نظری بر اساس فرض معرفت شناختی از عملکرد یومیه دولت کرزی میتوان تاحدی هویت انرا تشخیص کرد. برای توضیح بهتر درین باره آول از تعریف قدرت و حاکمیت شروع، بعد با نگاه تشریحی به ساختار های سیاسی و اجتماعی (ساختار های دولتی، نهاد های مدنی ، احزاب سیاسی، و ساختار قومی ) در دوران کرزی، بحث را دنبال میکنیم.

قدرت یعنی چه. گر چه تعریف دقیق قدرت وسیعآ نامعین و جنجال بر انگیز است؛ بعضی قدرت را ساختار سلطه، ،عده ای آنرا مناسبات تولید، عده ای هم اجرای قوانین مشروع میدانند. ولی دانشمندان علوم اجتماعی کلآ روی نرم ابزار ها و سخت ابزار های قدرت بعنوان عناصر کلیدی در جامعه توافق نظر دارند. سخت ابزار های قدرت عبارت است از مناسبات تولید، مواد خام، انرژی، و ارایه خدمات. نرم ابزار های قدرت عبارت است از: ارتباطات، اطلاعات، علم، هنر، تکنالوژی، رهبری، آگاهی عمومی، همبستگی ، و تشکیلات. چون در آفغانستان سیستم آمار تحقیقاتی هنوز مروج نیست ،پس با اتکا به گزارشات، تحلیل ها و مشاهدات میبنیم که دولت کرزی چقدر از سخت ابزار ها و نرم ابزار های قدرت استفاده مثبت کرده است .

در سال ۲۰۰۱ در پهلوی اجندای امریکا “جنگ علیه تروریزم” که سه هدف (سرنگونی حکومت طالبان ،متلاشی کردن القاعده، ، جلوگیری استفاده تروزیم از خاک افغانستان) را در بر داشت؛ رهبران شورای ائتلاف شمال ،عده ای محدودی از رده های پائنی طالبان ، و لیبرال های غرب گرا با اجندای “دولت سازی” به سبک و روش بلند پروازانه غربی وارد کازار سیاسی شدند. با تدویر لویه جرگه اظطراری ، انتقال قدرت از رئیس جمهور مخلوع برهان الدین ربانی ، تدوین قانون اساسی، و تشکیل اداره انتقالی ، تمثیل حاکمیت ( که مشروع یا نامشروع بودن آن از حوصله بحث بیرون است) آغاز گردید. از انجائیکه بازیگران (فردی و جمعی) با نفس و ذات لیبرالیزم نا آشنا بودند ؛ نمی دانستند در کجا و کدام حالت باهم تعاون و در کجا و کدام حالت در تنازع با هم عمل کنند؛ پس همه مجموعآ قدرت را با اجندای لیبرالی ولی عملآ با روش سنتی به تمثیل گذاشتند. این وضیعت باعث شد تا ،در سه دوره حاکمیت کرزی ، همیشه هدف غائی و درازمدت دولت نا معین ، وسایل و منابع موجود برای رسیدن به هدف بسیج و میسر داده نشود.

دربخش سخت ابزار های قدرت باید یاد آور شد که در طول تاریخ و تمام حاکمیت ها سخت ابزار های قدرت ( وسایل تولید، مواد خام، انرژی ) هیچگاهی در کنترول دولت ها نبوده؛ بلکه بنا بر مناسبات اقتصاد فیودالی حاکم در کشور این سخت ابزار ها در کنترول ملاکین بوده است و دولت ها همیشه محتاج پرداخت مالیات زمین داران و نیروی کار انسانی داوطلبانه اتباع (برای دفاع از کشور و نیروی حشر برای پروژه های عمرانی کلان ) بوده اند. در ۲۰۰۱ با سرازیر شدن کمک های مالی کشور های خارجی این قسمت از سخت ابزار های قدرت، مثل دهه هشتاد حضور شوروی ها ، دولت را از احتیاج مالیه زراعتی زمیندار بیشتر از پیش بیرون کرد. این وابستگی اقتصادی دولت به کشور های خارجی رابطه نیم بند ۸۰ ساله حکومت و مردم را کلآ قطع کرد. دولت با واریز شدن هزینه های سرسام آور مصروف عیش و نوش خود و مردم هم مکلف به تنظیم دخل و خرج امور زنده گی خود شدند. این گسست پیوند دولت و مردم بر علاوه فساد سیاسی باعث گسترش جنگ، نا امنی، و فساد آخلاقی اجتماعی شد.

به همین ترتیب عمده ترین و بزرگترین خطا و جفای حکومت حامد کرزی و شرکایش در ۱۳ سال حاکمیت اش بر میگردد به استفاده نادرست از نرم ابزار های قدرت :

آول، نرم ابزار ارتباطات در قدرت؛ دولت کرزی بدون یک دیدگاه معین ، ایدیالوژیک ، و دراز مدت (زیر شعار میان تهی آزادی های مدنی و ازادی بیان بی بیان ،بی میسر، و بی هدف ) کشور و مردم را در محاصره ،رسانه های آزاد و جامعه مدنی که گویا ذاتآ خوب و کاملآ بی عیب اند، قرار داد . در حالی که این نهاد های مدنی و رسانه ها در دانشگاه ها و حوزه عمومی در سایر نقاط جهان به شدت مورد بحث، انتقاد، و اساسا ذات و نفس شان مورد سوال اند. امآ در افغانستان با سوهٔ استفاده؛ این نهاد های مدنی ( که اصل استقلالیت ، عدم جانبداری ، و بیطرفی مسلکی را تا هنوز هم هضم نکرده اند) موازی در کنار دولت تا جائی میدان یافتند که حتی در اغلب موارد این سازمان ها (نه تنها پل ارتباطی بین مردم و دولت نشدند) بلکه بیشتر مشروعیت دولت را به مخاطره اندختند. همچنان بعوض پیوند دادن مردم برای اشتراک در حیات دموکراتیک ؛ جامعه مدنی و رسانه های آزاد ، کشور را وارد دور جدیدی از رونق و اشاعه افتراق زبانی، مذهبی،ملی، و سمتی کرد.

همچنین در بخش ارتباطات دولت کرزی نقش مسجد و مذهب کشوری را که در امر دولت سازی و ملت سازی از عناصر کلیدی اند، بکلی نادیده گرفت و در حاشیه دو این فاکتور به تصویب ،توشیح، و انفاذ قوانین کشوری پرداخت که بعضآ باعث نا رضایتی قدرت دین شد. چه بخواهیم چه نخواهم ، چه مستقیم چه غیر مستقیم، در تمام کشور های جهان از امریکا گرفته تا استرالیا، بآستثنای چند کشور محدود لائیک، نقش دین در فرهنگ و سنت مردمان کشور ها جاسازی شده است. این عدم شناخت حکومت کرزی از نقش دین و مذهب کشوری در بخش ارتباطات باعث شد تا مسجد ، تکایای ، و نهاد های عرفانی کشور بدست رافضی های ایرانی، وهابی های سعودی، دیوبندی های پاکستانی، و مالکی های ترکی سقوط کند. تا جای این بی توجهی دولت به مذهب کشوری (حنفی) پیشرفت که امروز ابعاد جنگ را هر روز پیچیده تر میکند.

دوم ، در بخش اطلاعات؛ حکومت کرزی در خرید، فروش، داد، گرفت ، تبادله ، سرقت، اطلاعات که بزرگترین بازی مخوف جهانی در میدان آفغانستان بود در رده آخر صف فعال بود. دولتش کلآ وابسته به اطلاعات فلتر شده ، رده بندی شده، و تلخیص شده از طریق حامیان بین المللی خود بود. اصلآ به اطلاعاتی که منجر به تحلیل برنامه های مدون و استراتژیک همسایه ها و رقبایش شود، دسترسی نداشت. از همین سبب در جلوگیری ، عقیم گذاشتن، خنثی کردن، حملات جنگی و امنیتی چندان موفقیت نداشت. این وابستگی اطلاعاتی از طرفی باعث ضعف جنگی ، و از طرفی باعث رخنه کردن عناصر نفوذی کشور های همسایه در ساختار های دولت شده تا جائیکه کلآ منافع ملی کشور در خطر قرار گرفت.

سوم، نرم ابزار قدرت علم و هنر؛ در عرصه علوم به مشکل میتوان دست آورد های چشمگیری از دولت کرزی را به توضیح گرفت . در عرصه هنر هم که معمولآ “رسالت هنر تعبیر زنده گی است” هنری که زنده گی را برای جامعه تعبیر کند، نهاد های فرهنگی دولت کرزی در عرصه موسیقی، تیاتر، سینما، میناتوری، مجسمه سازی، کاشی سازی، و سایر هنر های نفسیه هم پیشرفت های شایانی از خود به یادگار نگذاشته اند. با خوش بینانه ترین نگاه میتوان از هنر موسیقی پسا مدرنیزم انهم بشکل لجام گسیخته از جمله ستاره آفغان را به عنوان دست آورد هنری به آقای کرزی تبریک گفت. در غیر آن رسانه های تصویری، با سوهٔ استفاده از حق آزادی، با پخش فرآورده های هنری کشور های خارجی، با اهداف ثروت اندوزی ، در بین سنتی های جامعه هم باعث نفرین خود شدند و هم نوعی در ایجاد ، رشد، و تقویت آخلاق انحرافی برمصائیب اجتماعی کشور افزودند.

چهارم، نرم ابزار تکنالوژی ، اینجا هدف از تکنالوژی هم معنا ای ( مفروضات، داده ها، اسناد، و مسبوقات.) و هم ارتباطی ( الات، ادوات، سازمان، روش ها، تکنیک ها، سیستم ها و ابزار ها مانند رادیو، تلویزیون ، انترنیت ، لژ ها، کنفرانس ها ، همآیش ها) میباشد. حاکمیت های با استعداد در جهان همیشه از فناوری تکنالوژی به عنوان یک نرم ابزار قدرت تمام اشکال تفکر و فعالیت های اجتماعی را نظارت و اداره می کند. در یکنیم دهه که آفغانستان با تکنالوژی مدرن دسترسی پیدا کرد ؛ همه امکانات تکنالوژی دولتی بدسترس کرزی قرار داشت، ولی کرزی استعداد استفاده از تکنالوژی را نداشت ، بر عکس شرکا و رقبای درون حکومت اش با سوهٔ استفاده آز تکنالوژی هم در تضعیف کرزی و هم در بی ثباتی اوضاع سیاسی حد اعظمی استفاده را کردند. تکنالوژی در سیاست هر روز رونق بیشتری یافته است. حتی گاهی در دموکراتیک ترین کشور ها فناوری به عنوان یک نیروی سرکوبگر ظاهر شده و یا بعنوان تهدیدی مستقیم بر حریف خود بکار گرفته شده . متاسفانه چشم انداز، انتظار، استدلال ها، انتخاب ها و توانایی های کرزی در استفاده از تکنالوژی در عکس های دسته جمعی رهبران کشور ها، سخنرانی، و مصاحبه ها بزبان انگلیسی خلاصه شد.

پنجم، نرم ابزار رهبری ؛ در حاکمیت کرزی رهبری هم به شکل افتضاح آمیز آن تمثیل گردید؛ کرزی کشور را بیشتر شبیهه اروپای سالهای (۹۵۰ میلادی) بخصوص جرمن، فرنک، وانگلند رهبری کرد؛ هر قسمت از کشور را در ازای حمایت از خود به افراد مسلح که مورد نیاز و حمایت امریکا هم بودند، سپرد. بطور استعاره ای میتوان گفت که رهبری در حاکمیت کرزی بیشتر ریشه در تئوری انارشی داشت تا تئوری ساختاری ؛ وضعیت طوری مهندسی شد که زور بیشتر، خشونت بیشتر ، ثروت بیشتر، قرابت نزدیکتر، محل تولد، سن و سال، قومیت، حمایت بیشتر خارجی ها، فاکتور های تعین کننده رهبران در مقام های شان بود. از شائسته سالاری، نفوذ توده ائ، حرکت فردی و جمعی بطرف یک هدف جمعی خبری نبود.

ششم، نرم ابزار همبستگی؛ در حکومت کرزی بیشتر بوی و طعم هوس ، منافع فردی، و تحمیلی داشت تا ضرورت اجتماعی. برداشت جامعه غربی و اروپائی این بود که گویا معضل افغانستان قومی است؛ این برداشت فرضی ،بجای گسترش یک سیستم همگونی سمبول های نمادین مشروع ملی، به گروه های شریک دولت از همان روز های اول ۲۰۰۱ زمینه آنرا مساعد کرد تا در تعین القاب ملی، سمبول های ملی، سیاست، اقتصاد، نظامی، تعلیم و تربیه، هنر، ورزش، سرگرمی ها، رسانه ها، و تبلیغات برخورد قومی کنند. هر گروه بر قهرمان قومی، زبان قومی، تاریخچه قومی، اصالت قومی خود، تاکید کرد که سر انجام این روند از همه بیشترهمبستگی خود بازیگران داخلی را صدمه زد، تا جائیکه هر جنبشی، حرکتی، شورای، ائتلافی روندی، که هر روز عرض اندام میکند تا قبل از غروب همان روز از هم متلاشی میشود . این عدم همبستگی ورزش کاران را بجای تعاون در تعارض با هم قرار داد، سیاسیون تشویق به اهانت بر همدیگر شدند، خانه ملت به کانون حتاکی های ملی مبدل شد، نظامیان کشورهمدیگر را دور زدند، تبلیغات سوه به عوض تبلیغات سالم و هدفمند به فرهنگ تبدیل شد.

هفتم، نرم ابزار تشکیلات؛ در دوران قدرت کرزی در رقت بار ترین وضیعت خود قرار گرفت. در آوایل بیش از ۷۰ حزب سیاسی در آفغانستان ثبت شد. همانطوریکه سمارق وار این احزاب سر بیرون آوردند، همانطور بزدوی از پا در آمدند. دو اصل عمده در باب وضیعت اسفناک در بحث احزب حایز اهمیت. اول، آفغانستان سنتی هنوز فرهنگ حزب سازی به شیوه مدرن بر خواسته از غرب را ندارد. چون کادر های مجرب و حرفوی برای ایجاد تشکیلات حزبی، ایجاد سازمان های حزبی، مبارزات حزبی، تهیه پلاتفارم و مانفست حزبی ، انتخابات حزبی، مشارکت حزبی، رقابت حزبی، در آفغانستان وجود ندارد که بتوان حزب ملی با خصوصیات مدرن حزبی تاسیس کرد. عمده ترین احزابی که در گذشته مثل حزب دموکراتیک خلق، جمیعت ، حزب، وحدت ، جنبش وجود داشتند، بنا بر غیر معیاری بودن شان یا منحل شدند یا به اجزا منشعب و یا هم جز مایملک شخصی رهبران خود شدند که هر کدام بیش از نیم قرن رهبر حزب و بعد از رهبر به فرزندش میراث رسید. دوم، در حالیکه در جهان مدرن امروز تمثیل دموکراسی بدون حضور احزاب سیاسی مثل آنست که آدم خواسته باشد سوار بر اسپ به فضا سفر کند. ولی با وجود این همه ضرورت مبرم به حضور احزاب سیاسی باز هم دولت کرزی و حامیان بین المللی اش هیچ تمایلی به سرمایه گزاری درین عرصه نشان ندادند.

بهرصورت؛ آنچه این تشریحات در باب استفاده سخت ابزار ها و نرم ابزار های قدرت در دوران حاکمیت ۱۳ ساله کرزی نشان میدهد؛ حکومت کرزی یک حکومت ناپسند، ناکارا، و ناکام بوده است. پس حامد کرزی و شرکایش با این همه ناکارائی ها و ناکامی های شان چرا بدنبال تدویر لویه جرگه اند؟ این تلاش کرزی و شرکایش دو احتمال را پیشکش میکند . آول، حکومت فعلی کابل با ادعای تشکیل حکومت وحدت ملی که اپوزسیون را در خود شریک دارد ولی برای تمثیل دموکراسی در دور بعدی انتخابات کرزی را بعنوان یک اپوزسیون ضعیف،ناکارا، و ناکام در رقابت باخود ضرورت دارد، تا بدینترتیب پیروزی خود را برای بار دوم با همین شرکای موجود حکومت کابل تضمین کرده باشد. دوم، اینکه حامیان بین المللی کابل بخصوص امریکا در راستای استراتیژی جدید خود خواسته باشد از طریق لویه جرگه با شریک ساختن طالبان بدون گفتگوی های صلح ، به طولانی ترین جنگ خود در تاریخ پایان دهد. در هر صورت، هر چه باشد باید منتظر انکشاف اوضاع در اینده بود.

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s