اعلان استراتیژی “پایان مسؤل” توسط بارک اباما در بیانه شب کرسیمس سال ۲۰۱۳ خطاب به مردم امریکا مبنی بر خروج کامل نیرو های امریکائی در ۲۰۱۷ از آفغانستان ؛ یاد آور خاطرات توافقات ژنیو منعقده ۱۹۸۸ (افغانستان ـ پاکستان با حمایت و تضمین امریکاـ شوروی وقت ) بود که خروج نیرو های نظامی شوروی وقت بعد از شش ماه از امضای قرار داد ژنیو آغاز و در ظرف شش دیگر ماه تکمیل میشد. شوروی وقت طبق مفاد توافقات ژنیو به تعهد خود پایبند و بدون آنکه به پشت سر نگاه کند ، در مدت کوتاهی بعد از امضای توافقات ژنیو خروج نیرو های نظامی خود را از آفغانستان تکمیل کرد. آما اینک ۲۰۱۷ به پایان خود نزدیک است ، ولی امریکا طبق وعده و استراتیژی “پایان مسؤل” بارک اوباما موفق به خروج نیرو های نظامی خود از آفغانستان نشد . چرا شوروی توانست برنامه ای خروج نیرو های نظامی خود را از آفغانستان طبق وعده تکمیل ولی امریکا نتوانست به این وعده عمل کند؟
آگر قرار باشد به همه چرا ها درین زمینه پاسخ ارائه شود؛ حتی یک مرکز پژوهشی با مطالعات وسیع سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی و مقایسه آن زمان و این زمان باز هم نخواهد توانست که پاسخ مفصل ارائه کند. پس درین جا به یک پاسخ مجمل به جنبه های عملی این دو خروج میپیردازیم و آن اینکه ( در آن زمان شرایط منطقه و جهان برای خروج نیرو های نظامی شوروی مساعد بود ، ولی شرایط منطقه و جهانی امروز طوری است که خروج نیرو های نظامی امریکائی را از آفغانستان دشوار تر میسازد.) این شرایط را میتوان بصورت اجمال چنین توضیح کرد.
اول، نبود یک چارچوب معین عملی: شوروی وقت با استفاده از امضای توافقات ژنیو بعنوان یک چارچوب سیاسی توانست که پروسه خروج خود را عملی کند. ولی امروز طرفین ذیخل منازعه آفغانی (کنفرانس چهار جانبه، کنفرانس ماسکو، و کنفرانس کابل ) هنوز موفق نشده اند تا برای یک چارچوب سیاسی مشابهه به توافقات ژنیو، روی خروج نیرو های نظامی امریکا از آفغانستان با هم به توافق برسند.
دوم؛ بر خلاف توافقات ژنیو (که شوروی وقت دیگر منافع آنی در آفغانستان نداشت که در کوتاه مدت تهدید شود)؛ ولی امریکا امروز منافع استراتیژیک در منطقه دارد که با حضور نظامی اش در آفغانستان تضمین شده است. از طرفی هم دولت کابل و شرکا در ۱۶ سال گذشته ثابت کردند که در غیاب امریکا نه قادر به حفاظت از خود هستند و نه هم قادر به حمایت و تضمین منافع امریکا در منطقه، حتی در دوام حضور نظامی امریکا این بازیگران ۱۶ ساله استعداد بالا بردن توانائی های خود را نداشتند . در حالیکه در ۱۹۸۸ با امضای قرارداد ژنیو جانب شوروی از بقای رژیم حامی خود در کابل اطمینان داشت، چنانچه رژیم داکتر نجیب الله تا چهار سال بعد از خروج نظامیان شوروی موفق به دفاع مستقلانه از خود شد. ولی امروز بخش اعظم عقیم ماندن استراتیژی خروج نظامی امریکا بر میگردد به شرکای ناکام محلی امریکا در آفغانستان. پس درین زمینه شکی نمی ماند که امریکا بدنبال بدیل بازیگران مستعد تری در آفغانستان است تا منافع اش در منطقه تضمین شده باشد.
سوم، اقدامات خصمانه: برخلاف زمان خروج نظامیان شوروی از آفغانستان که قدرت های منطقه حیرت زده و با اشتیاق تمام منتظر آن خروج بودند؛ آما امروز این قدرت ها نه تنها ازخروج امریکا از افغانستان استقبال نمی کنند، بلکه بیشتر جنگ امریکا در آفغانستان را به محاصره گرفته اند تا جائیکه پایگاه های هوائی لوژسیتگی و انتقالات زمینی تامینات نظامی مورد نیاز ، نظامیان امریکا مستقر در آفغانستان را، در کشور های خود یا مسدود کردند و یا با موانع روبر ساختند. و هم چنان ایران، روسیه، و چین که در ۲۰۰۱ از اجندای امریکا “جنگ علیه تروریزم” و سرنگونی حکومت طالبان استقبال وسیع کردند؛ ولی از ۲۰۱۵ تا امروز به اضافه پاکستان نه تنها همکاری های سخاوتمندانه و بیدریغ خود را با امریکا قطع کرده اند، بلکه علنآ از طالبان حمایت سیاسی، مالی،نظامی، و استخباراتی میکنند.
بهرصورت ؛ طوریکه از دل اوضاع جهانی ، منطقه ، و محلی بیرون می آید هیچ نشانه ای از رسیدن به یک اجماع بین المللی، مشابهه به توافقات ژنیو ۱۹۸۸ و یا توافقات حمله بر آفغانستان ۲۰۰۱ از طریق شورای امنیت ملل متحد، برای پایان وضعیت بن بست سیاسی در آفغانستان به چشم نمی خورد. پس ایالات متحده امریکا تنها به همکاری حامیان اروپائی خود برای بیرون رفت از باتلاق جنگ افغانستان چهار گزینه و پالیسی بدیل عملی پیش رو دارد.
آول، غلبه قاطع نظامی: در مدیریت مکانیزم های حل منازعات مسلحانه در جهان یکی از گزینه ها در مدیریت منازعه ،غلبه قاطع نظامی است که در استراتیژی جدید دونالد ترامپ در آفغانستان هم منعکس گردیده است. گر چه یک تحقیق علمی نشان میدهد که این گزینه در پنجاه سال اخیر از بین شصت مورد منازعات مسلحانه ، صرف در ۱۷ مورد موفق بوده که ازین ۱۷ مورد ۹ مورد آن باز هم منجر به از سر گیری جنگ شده است. ولی با این حد کم امکان موفقیت گزینه غلبه قاطع نظامی ؛ باز هم در میدان نبرد آفغانستان قوماندانی نیرو های نظامی امریکا در کابل هر روز صحبت از عملیات گسترده زمینی ، هوائی، و سر حدی دارد و طالبان را تهدید به شکست قطعی میکند. همچنان رئیس جمهور آفغانستان محمد اشرف غنی هم روز جمعه اول دسامبر ۲۰۱۷ خبر از پنجصد پرواز هوائی و ۳۰۰۰ عملیات اوپراتیفی داد. ولی کارشناسان نظامی حتی بعضی از کارشناسان غربی، سازمان ملل، و نهاد های بین المللی گزینه غلبه قاطع نظامی را مقدور نداسته و استدلال میکنند که غلبه قاطع نظامی که با اشتراک ۱۵۰۰۰۰ سرباز ناتو و همکاری کشور های منطقه از ۲۰۰۱ میسر نشد، پس با حضور اندک سربازان خارجی، غلبه قاطع نظامی دولت بر مخالفان، دست یافتی نیست.
دوم، گزینه حفظ وضع موجود: امریکا با حمایت از حکومت نا کارا و ناکام باصطلاح “وحدت ملی” با کمک های مالی و تخنیکی ملیارد دالری اهمیت کنترول بر شهر بزرگ را حفظ و از کنترول بر ولسوالی ها صرف نظر کند. آما تجربه تلخ ۱۶ ساله نشان که حفظ وضع موجود یک گزینه پر مخاطره بوده است؛ چون بطور دومدار از بد بطرف بد تر رفته است . چنانچه دولت مصلحتی موجود که در نتیجه رسوایی های یک انتخابات جنجال بر انگیز در ۲۰۱۴ روی کار آمد در طی سه سال عمرش تا هنوز نتوانسته، به توافقاتی برای بکار گیری تشریک حاکمیت سیاسی، به یک مکانیزم کارا و مورد قبول همه شرکا نائل آید .هر روز یکی از شرکا به سر مسائل کوچک و بزرگ در مقابل یگدیگر دست به تهدید و صف آرائی میزنند. دراینصورت ؛ این تخاصمات ،بد بینی ها، بد گمانی ها، و بی اعتمادی ها در درون دولت حفظ وضیعت موجود را بر مردم غیر قابل تحمل ساخته است. بنآ گزینه دوام حفظ موجود برای ایالات متحده اتخاذ یک پالیسی عقلانی نخواهد بود.
سوم، گزینه ترک و تشدید: گزینه ترک و تشدید از سال ۲۰۱۱ بدینسو هر از گاهی در محافل سیاسی خارجی پیرامون آن بحث صورت گرفته است. این گزینه ابعاد متعدد سیاسی، نظامی ، و اجتماعی دارد. این یک گزینه خطر ناک و مشابهه با ورود مجاهدین به کابل است که در نتیجه عدم تطبیق “طرح سازمان ملل متحد، عدم تطبق توافق نامه پشاور و توافق نامه اسلام آباد” توسط مجاهدین در ۱۹۹۲ است؛ که منجر به معضل امنیتی و ایجاد خلع قدرت مشروع در کشور گردید. بفرض محال؛ طوریکه تجربه نشان داده محال هم نیست، اگر امریکا در صورت عدم همکاری کشور های همسایه آفغانستان برای بیرون رفت از باطلاق این جنگ مجبور شود ؛ احتمالآ گزینه ترک و تشدید را بکار گیرد. چنانچه درین آواخر کشور روسیه امریکا را متهم به اتخاذ سیاست تنش زائی در منطقه کرده است. از طرفی حضور رو به گسترش داعش در آفغانستان و احتمالآ سقوط بعضی شهر های کوچک مثل ارزگان، فراه، قندوز بدست داعش شعبه خراسان ، حضور مناقشه بر انگیز گلب الدین حکمتیار در معضل افغانستان، و سبک سری های منتقدان حکومت باصطلاح وحدت ملی برهبری حامد کرزی را میتوان در راستای گزینه ترک و تشدید تعبیر کرد .
چهارم، گزینه تشریک حاکمیت سیاسی با طالبان : در مکانیزم مدیریت حل منازعات مسلحانه ، گزینه تشریک حاکمیت، یک گزینه قبول شده ایده آل بوده و در حل اکثر منازعات مسلحانه موثر بوده است . توافق با طالبان هم تلویحآ در استراتیژی دونالد ترامپ مبنی بر آنکه امریکا “برای ملت سازی ، دولت سازی، و یا تعین سبک زنده گی مردم آفغانستان مسؤلیت و علاقه ای ندارد” باز گذاشته شد. از طرفی سازمان ملل متحد، کشور های همسایه هم اذعان داشته اند که صلح بدون طالبان در آفغانستان و منطقه از احتمال بدور است. آما جنبه های عملی این گزینه هم دشواری های خود را دارد. اول اینکه جنبش طالبان دیگر آن هویت واحدی نیستند که مثل گذشته رهبری متحد و متعهد، دیدگاه معین ، و اهداف دست یافتنی داشتند. طالبان امروز به شاخه های مختلف؛ شورای کویته، گروه متمرد ملا رسول ، گروه طالبان مقیم کابل، و طالبان مقیم قطر اند که کمتر فرصت گفتگو با همدیگر را دارند. درین میان قدرت مند ترین گروه طالبان شورای کویته است که پاکستان بعنوان “ورق برنده ” از آن سؤه استفاده میکند. در انتخاب این گزینه مشکل اساسی امریکا عدم دسترسی به شورای کویته است که ، در صورت توافق امریکا با هر گروه دیگر از طالبان و یا هم با هر گروه دیگر مستقر در (کابل، قطر، و فراه) باز هم شورای کویته بعنوان هویت سیاسی، حقوقی، و قانونی ساختار جنبش طالبان ؛ هر توافقی را ویتو و مشروعیت آنرا زیر سوال می برد. پس درین گزینه هم ، پاکستان و چین دست بالا در بازی را دارند، و امریکا از همه بیشتر قناعت و رضایت پاکستان را ضرورت دارد.
آنچه از سبک و سنگین کردن این گزینه ها میتوان بیرون آورد اینست که تا ماه می سال ۲۰۱۸ گزینه اول ، غلبه نظامی نه قاطع ولی محدود، کار آئی خود را دارد. چون این گزینه (غلبه قاطع نظامی) در ۲۰۰۱ موفق و امریکا ، آفغانستان با امنیت وبدون طالبان به شورای ائتلاف شمال تسلیم کرد . از ۲۰۰۵ طالبان جنگ را از سر گرفتند و امروز بر بیش از ۴۰٪ قلمرو آفغانستان حاکمیت دارند؛ پس امروز هم گزینه غلبه قاطع نظامی تاثیرات کوتاه مدت خواهد داشت ولی در دراز مدت دولت کابل قادر به تامین در کشور نخواهد بود. گزینه دوم و سوم (گزینه حفظ وضع موجود و گزینه ترک و تشدید) هم برای امریکا هر دو از یک وزن مساوی برخوردار بوده؛ انتخاب این هر دو گزینه در کوتاه مدت منطقی و عملی بنظر میرسد؛ ولی در دراز مدت خطرات و ریسک آن از مفاد آن بیشتر است. پس گزینه چهارم ، هر چند بحث بر انگیز، اما یگانه گزینه ای است که هم در کوتاه مدت و هم دراز مدت هم آفغانستان را به صلح و امنیت میرساند ؛ و هم منطقه به صلح و هم منافع امریکا تضمین شده خواهد ماند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
محمد داود ماستر روابط بین الملل از دانشگاه کارلیتون ، کانادا