جنگ تجاری دونالد ترامپ با جهان ; افول یا صعود امریکا؟
در حیات بشری این یک امر معمول است که امپراطوری ها از (روم و ماقبل روم گرفته تا شرق دور) ظهور، رشد ، و سقوط کرده اند که امریکا بعنوان قدرت بی رقیب از ۱۹۴۵ و بخصوص بعد از ۱۹۹۲ ازین قاعده (ظهور، رشد، و سقوط) در جهان مستثنا نخواهد بود . چنانچه بعد از ۲۰۱۰ با ظهور قدرت های جدید اقتصادی و نظامی (روسیه، چین، هند) قدرت بی رقیب و بی نظیر امریکا رو به افول گذاشت. آما کار گزاران لیبرال کاپیتالیزم در امریکا بزودی دست بکار شدند تا در خوشبینانه ترین ارزو جلو افول قدرت امریکا و در بد بینانه ترین آرزو از سرعت افول امریکا جلوگیری کنند تا مثل قدرت استعمار مضمحل و همچون قدرت کمونیزم یک شبه فرو نریزد. چون در حال حاضر کاندید مناسب در سطح جهان که بتواند بعوض امریکا ، سیستم لیبرال کاپیتالیزم بعنوان سیستم بی بدیل امور جهان را مدیریت کند، هنوز یا حضور ندارد و یا هم به توانائی های لازم نرسیده است.
بهر صورت؛ برای جلو گیری از افول قدرت ایالات متحده امریکا؛ در اثر تلاش های سیستم سیاسی ، نخبگان سیاسی، و روشنفکر امریکائی زمینه ورود دونالد ترامپ ، یک تاجر پیشه، محافظه کار، و ملی گرا، به کاخ سفید میسر شد. دونالد ترامپ بعد از پیروزی در انتخابات ۲۰۱۶ با ورود به کاخ سفید، شعار “اول امریکا” را در دستور کار خود خود قرار داد که در آن زمان تحلیل گران و کارشناسان مختلف این شعار را تعبیر و تفسیر های گوناگون کردند.
بعضی از کارشناسان معتقد بودند که شعار” آول امریکا ” به روسیه و چین هم دستاویزی میشود تا شعار “اول چین و یا اول روسیه “، رشد و توسعه اقتصاد جهانی ، نظم و امنیت جهانی با چالش های جدی روبرو شود. بعضی معتقد بودند که شعار “اول امریکا” یک شعار هژمونیستی است. عده معتقد بودند که این سیاست باعث سرعت افول قدرت امریکا میشود. ولی تصامیم روز های آخیر دونالد ترامپ در سطح جهانی (با اروپا، با همسایه ها، و با آسیا) تعبیر و تفسیر “اول امریکا” را روشن تر میسازد.
دونالد ترامپ در ظرف دو سال حکومت با شعار “اول امریکا ” و تشدید سیاست های “انزواگرایانه” مخصوص ایالات متحده امریکا؛ تلاش کرده است تا از اقتصاد رو به نزول امریکا جلوگیری و کشورش را در سکوی اقتدار همیشه گی اقتصادی اش نگهدارد. برای این هدف، ترامپ با استفاده از یک “مدل ۵ بعدی ” همراه با “مفروضات خاص برای پیش بینی ها” با همکاری کارشناسان اقتصادی نزدیک به کاخ سفید ، با یک اجندای کاری در جهت ذیل عمل کرده است :
اول، ایالات متحده تلاش کرده تا در صورت امکان مازاد خالص را در روابط تجاری خود بوجود آورده و آنرا حفظ کند.
دوم، تلاش کرده است تا اتحادها و همکاری های امنیتی آمریکا در جهان را در حد امکان با حداقل هزینه همراه کند.
سوم، ایالات متحده امریکا استفاده از تضمین های امنیتی که متحدانش را به عنوان اهرم در دستیابی به مزایای تجاری ارائه می دهد، کاهش داده است. بعباره ساده تر امریکا “خر سواری مفت” را در سایه تضمینات امنیتی از کیسه خویش را برای متحدان اش در جهت مزایای تجاری کاهش میدهد.
چهارم، ایالات متحده تلاش کرده تا در صورت امکان با طرفین بین المللی خود به صورت دو جانبه مشارکت کند، نه از طریق تدابیر و تعهدات چند جانبه. درین مورد میتوان از بیرون شدن امریکا از قرار داد های چند جانبه (قرار داد برجام، قرار داد نافتا، قرار داد پاریس، قرارداد تجاری و سرمایه گذاری ترانس آتلانتیک، تهدید جی ۷، توبیخ سازمان ملل متحد ) را نام گرفت؛ که در عوض هر کدام ازین قرار داد و نشست های جمعی و چند جانبه امریکا بر گفتگو ها و قرار داد های دوجانبه تاکید کرده است.
پنجم، جنگ اعمال تعرفه های گمرکی بر کالای چینائی که بازار های مصرفی امریکا سخت به این کالا های ارزان قیمت در شرایط دشوار اقتصادی کنونی احتیاج دارد. در اوایل سال جاری، کنگره امریکا لایحه ای را برای توقف فعالیت دولت در دو شرکت مخابراتی چینی (حواوهی و زی تی ای ) معرفی کرد. به همین ترتیب با اعمال تعرفه های سنگین گمرکی بر همسایه شمالی خود کانادا ، و همپیمانان اروپائی خود که خشم همه (مخالفین خود، رقبای خود، متحدین خود، و ناظران ) را در سطح جهانی بر انگیخته است.
همچنین تصمیم ترامپ برای انتخاب یک جنگ استثنائی علیه تجارت با نزدیکترین متحدان اروپائی آمریکا واقعا میتواند تأثیری بر همبستگی اروپا داشته باشد. سیاست تجاری ترامپ در زمان بدی برای اتحادیه اروپا اتخاذ شده است. دولت جدید ایتالیا با قوانین مالی و سیاست های مهاجرین اتحادیه اروپا مخالف است. اسپانیا در حال گذار از یک دولت اقلیت به دولت اقلیت دیگری است. نتائج انتخابات جرمنی ، فرانسه ، و ریفراندم خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا ؛ تهدید های برای بقای این اتحادیه ، بیشتر از آنچه یونان در تاریک ترین ساعت های بحران بدهی اروپا اظهار کرد، میباشد.
بهرصورت؛ حالا می بینیم که اجرای این سیاست “مودل ۵ بعدی” ایالات متحده امریکا و واکنش های جهان در برابر آن چه تعبیر و تفسیری را میتواند در قبال داشته باشد. همانطوریکه در ابتدائی این تحلیل تذکر رفت، هدف اساسی ایالات متحده برهبری دونالد ترامپ اینست تا از اقتصاد رو به نزول امریکا جلوگیری و کشورش را در سکوی اقتدار همیشه گی اقتصادی اش نگهدارد. برای رسیدن به این هدف دونالد ترامپ، در سایه سیاست سنتی امریکا (انزوا گرائی، استثنا گرائی، و مداخله گرائی) مبتنی بر “مفروضات خاص برای پیش بینی ها” این چنین عمل میکند :
آول، امریکا هر قرار داد چند جانبه را که به منفعت خود نیبند بطور استثنائی آنرا لغو و از قرارداد بیرون میشود. و با تاکید بر گفتگوی های دو جانبه و عقد قرار داد ها بطور دلخواه منفعت خود را به حد اعظمی اش ازیاد می بخشد در حالیکه با قرار داد های چند جانبه امریکا با انعطاف پذیری بیشتری (و منفعت کمتری) باید کنار می آمد.
دوم، با اعمال تعرفه های سنگین گمرگی با استفاده از سیاست انزوا گرائی، امریکا با در کنترول داشتن موسسات مالی جهانی (تجارت جهانی، صندوق بین المللی پول، و بانک جهانی ) براحتی میتواند روابط و رونق تجاری کشور های جهان را با اخلال جدی روبرو کند. بدین وسیله هر کشور مجبور میشود در سایه “ارباب نباشد ، قشلاق ویران میشود” با امریکا وارد گفتگو های دو جانبه و امتیاز دهی به امریکا شود.
سوم، در پهلوی شعار تامین نظم و امنیت جهانی یکی دیگر از شعار های سازمان ملل متحد دهه ۲۰۱۰ (رشد و توسعه اقتصادی جهان) میباشد که با انزوا گرائی ایالات متحده امریکا با اختلال روبرو میشود، و این امر باعث میشود تا کشور های جهان همچون هویت های واحد از قدرت چانه زنی کمتری در مقابل منافع امریکا برخور دار باشند تا چانه زنی بطور دسته جمعی. احتمالآ اکثر کشور های محتاج حتی سازمان ملل متحد را دور زده مستقیمآ با امریکا وارد گفتگو شوند.
بهرصورت؛ آنچه از دل روند (افول یا احیای قدرت امریکا، اتخاذ سیاست “اول امریکا” ، محاسبه سود و زیان مبنی بر مفروضات خاص برای پیش بینی ها، و عملکرد دونالد ترامپ) درین روز ها میتوان بیرون آورد اینست که الگوی سیاسی جدید ایالات متحده بر خلاف سیاست جهانشمولی پنج دهه گذشته اش اینک بیشتر “اول امریکا” از طریق (قرار داد های دوجانبه ، بجای قرار داد های دسته جمعی)، خسارت بیشتر متوجه اقتصاد کشور های رو به توسعه و توسعه یافته خواهد بود؛ چون امریکا به مراتب قوی تر از همه است و قوی تر از آن است که صدمه ببیند. بطور خلاصه و بعباره ساده تر، در بد بینانه ترین پیش بینی ها ، جهان با یک بحران جدی روبرو است که برنده و بازنده این بحران را فقط زمان معرفی خواهد کرد. ولی باز هم در دنیای کاملآ با هم پیوسته و محتاج همدیگر , بنا بر حکم قاعده بازی, و تشدید تصامیم انزواگرایانه, امریکا در ( قرار داد های دو جانبه با کشور های جهان) به مراتب دست بالا تری خواهد داشت و سیاست “اول امریکا” بقای آن کشور را بر سکوی قدرت جهانی احتمالآ تضمین خواهد کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جون ۲۰۱۸
محمد داود تحلیگر مستقل سیاسی؛ با مدرک ماستری در روابط بین الملل (امنیت و توسعه انسانی ) از دانشگاه کارلیتون در کانادا