زن را از دو نقطه نظر میتوان دید: از نظر اجتماعی و از نظر معرفتی. بدین ترتیب فیمنست ها (طرفدار حقوق زنها) هم بدو دسته تقسیم میشوند بنام فمنیستهای طرفدار تئوری “ساختارگرایی اجتماعی” و دیگری طرفدار تئوری “ذات جنسیتی” که دومی خیلی عمیق میرود و مدعی است که قدرت خلاق الهی شامل بارقه های جنس مونث است. انها زن را موجود عاطفی و مرد را موجود منطقی و حساب گرا در سنجش نفع و زیان تعریف میکنند . زن موجودی است طبتعآ صلح طلب و صلح ساز از خانواده شروع تا در جامعه. زن با قدرت و توانای فراوان در عشق، امید، ایمان و فداکاری مرد را همیشه کمک کرده است که از ترس و خوف پرهیز و به صلح برسد. بر خلاف فیمنست های ذات جنستی گروه دیگر یعنی فیمنست های ساختارگرا معتقد اند که قدرت خلاق الهی مشمول حال هردو جنس میباشد. پس درینصورت برتری جنسیتی مردود بوده و همه مربوط به کیفیت واقعی بین زن و مرد میباشد. فلهذا هر دو جنس باید در راه رشد روحی و باطنی خود در راه متعالی حرکت کنند. حالا از هرزمان دیگر بیشتر نیاز بر ان است که زن و مرد با حفظ تنوع خود آما متحد بر اساس همان کیفیت واقعی خود در جهت حافظت از زندگانی که اشکارا و مدلل در معرض خطر اقتصادی، میحط زیستی، بی ثباتی آب و هوا قرار دارد، عمل نمایند.
در بحث معرفتی پیرامون زن تقریبآ تمام عرفا یک اصل رادنبال میکنند، که عبارت است از مردود دانستن برتری جنسیتی چه از نظر تئؤری “خلقت” و چه از نظر تئؤری “تکامل”. در باب حفظ زن از تحقیرخرافی در اسلام امده است که “بهشت زیر پای مادران است”، یا اینکه “کسب علم بر مرد و زن فرض است”. واینکه اسلام که از بهشت مقامی و مکانی جز خدا بالاتر نداشت و انرا سخاوت مندانه زیر پای زن هدیه کرد؛ اصولی اند که بر مبنای ان هیچ یک از پیروان این دین هزگز بر خلاف ان عمل نکرده و نمی کند. همچنین عرفان اسلامی نسبت به دیگر شعبات اسلام جایگاه خاص و بیشتری از ازادی و نقش رهبری را به زن مهیا میدارد. مثلآ رابعه ال ادوی در (۷۱۷ـ۸۰۱ میلادی) یکی از رهبران شهیر مکتب عرفان اسلامی است که میگفت ” خدا را باید با میل، ازاد وبا اراده خود دوست داشت و پرستید، نه بخاطر ترس از دساتیر، قواعده و قوانین ” چنین اموزه های علمی است که اسلام انها را بر مرد و زن فرض کرده که هیچ پیرو دین نمی تواند ازین نوع دست اورد و خلقت معنوی زن یا مرد را محروم کند. رابعه از غلامانی بوده است که وقتی مالکش از قوت فهم و معنویات اش اگاهی حاصل میکند وی را ازاد و خود مالک داوطلبانه در قید بنده گی رابعه درمی اید. این زن عارف به روایتی موسس وبنیان گزار مکتب تصوف اسلامی است که تشبیه حالت وجد را سقوط روحانی در عشق با خدا میداند. نامبرده تعالیم فراوانی در باره ” اهمیت حقیقت ” و تعالیم “نقد از خود ” را اجرا کرده است . بهر صورت؛ این اولین و اخرین رابعه نیست، تاریخ اسلام و مشرق زمین نام ملیون ها رابعه را درحافظه مغموم خود ثبت دارد.
از برخورد معنویات و عرفان با زن دانستیم که برتری جنسیتی بنیاد دینی و اصولی ندارد. حالا می پر دازیم به برخورد اجتماعی در برابر زن. برای بیان ساده و روشن شدن مطلب دو باره از رابعه نقل قول میکنم ” خدا را باید با میل، ازاد وبا اراده خود دوست داشت و پرستید، نه بخاطر ترس از دساتیر، قواعد و قوانین ” درین نقل و قول دو عبارت و یا حالت مختلف و خیلی با اهمیت یکی “میل، ازاد وبا اراده” ودیگری “ترس از دساتیر، قواعده و قوانین” است که جلب توجه میکند. جالب این است که رابعه بما می اموزد که انسان موجودی است که طبیعتآ همراه با تمایلات، اراده و ازاد خلق میشود، وقتی پا در اجتماع میگزارد با ترس، دساتیر، قواعد و قوانین اشنا میشود که دیگران برایش وضع کرده. معمولآ هر کس در جامعه بیشتر قدرت دارد بیشتر می تواند قواعد، قوانین وضع کند و با صدور دساتیر واشاعه ترس دیگران را مکلف به رعایت هر چه خودش می پسندد کند. برخورد با زن در جوامع مختلف اجتماعی هم از همین وضع قوانین سیاسی، اجتماعی و اقتصادی سرچشمه میگرد. ازین سبب است که با زن در جوامع مختلف بر حسب حال و احوال اقتصادی، سیاسی و اجتماعی حاکم در جامعه برخورد صورت میگرد. بطور مثال اگر با نابرابری ثروت در جوامع صنعتی بر میخوریم کاملآ ناشی و بر خواسته از قوانین اقتصادی در توزیع ثروت است که توسط قدرت سرمایه داری حاکم در ان کشور است وضع شده است. به همین ترتیب اگر به برتری جنسیتی در بعضی کشورها رو برو میشویم ناشی از قدرت عامه است که بیشتر متمرکز در دست مردان میباشد. درینگونه حالات مسلهٔ بر سر تسلط، غلبه، و نفوذ برای سبقت جستن , استثمارو بهره کشی در جهت منافع مادی گروه ها و طبقات اجتماعی است.
بهر صورت اگر نگاه اجمالی به زن افغان در چهارده سال اخیر بیاندازیم یک تصویر گنگ، مبهم و پیچیده بدست میدهد. در سیزده سال گذشته همه طرفین حتی خود زنان با نفوذ افغان درین رابطه برخورد عاطفی و احساساتی داشته اند. درین راستا هیچ کار زیر بنای که منجر به بهبود وضیعت زنان شده باشد صورت نگرفته است. همه برنامه از قبل تدوین شده هدف سیاسی را دنبال کرده و صرف جنبه نمایشی داشته است تا ممثل تغیرات بنیادی . اینکه حکومت تصمیم بگیرد که چه چیزی برای زنان لازم است با نفس خود با تصمیم انچه که بعصی بنیادگراها میگویند که زنان به مدرسه نروند فرقی ندارد ؛چون در هردو صورت مردان تصمیم کرفتنتد که چه چیز برای زنان لازم است و چه چیز لازم نیست.
بهر صورت ؛ اصولآ تصمیمگیری در مورد تعین اولویت زنان باید بخود زنان تعلق گیرد نباید کشور های های غربی در مورد الویت زنان تصمیم گیری نمایند، نشود که در جامعه پدر سالار افغان این نوع تصمیم گیری ها منجر به عمیق شدن شکاف اجتماعی بین ز ن و مرد شود. متآسفانه از انجاییکه تصمیم گیری به عوض زن کلچر همه ای مردان جهان حتی لیبرال ترین سیاستمدار مثل دونالد ترامپ میباشد که با کنایه گویی های خود در باره هویت زنان، جنس زنان، عزت زنان در صدر مردان غربی قرار دارد. یا گاهی فلم های هالیوود را می بینم که تا بی رویه با احساسات زنان برخورد شیطانی میشود. در نتیجه میتوان ادعا کرد که هنوز هم همدردی های کاذب با زنان صورت میگیرد که راهی را به ابادی نخواهد برد، مگر اینکه زن و مرد با توافق که تا اینجا سفر مشترک زنده گی را پیموده، در آینده هم متحدآ بر اساس همان کیفیت واقعی خود در جهت حافظت از زندگانی که اشکارا و مدلل در معرض خطر اقتصادی، میحط زیستی، بی ثباتی آب و هوا قرار دارد، عمل نمایند.