آیا قدرت های بزرگ برای جنگ دلتنگ شده اند؟
بعد از سه دهه ( سقوط شوروی سابق) قطب بندی قدرت های بزرگ جهان در حال شکل گیری است؛ ولی این بار نه دو قطبی ، بلکه مثل قبل از جنگ جهانی دوم چند قطبی که منجر به جنگ جهانی در اروپا شد.
بعد از سقوط اتحد شوروی سابق، جنگ ها بین دولت ها (با استثنای جنگ ۲۰۰۳ امریکا با اعراق ) تقریبآ بکلی از جهان رخت بر بست. اشاعه و رونق قوانین بین المللی توانست که جنگ های متعارف بین دولتین را بکلی محو کند تا جائیکه امروز در جهان هیچ جنگ متعارفی بین دو دولت جریان ندارد. آما ختم جنگ ها بین دولت ها پایان غم نامه و تراژیدی برای کشور های خورد و کوچک نبوده است . همچنین با نبود جنگ های متعارف هنوز منازعات ارضی، معضلات امنیتی ، اختلافات اقتصادی، و برتری جوی های تکنالوژی هم بعنوان چالش های اصلی؛ نظم و امنیت جهان را تهدید میکند. از طرفی هم جنگ های محلی بین گروه های غیر دولتی با دولت ها و یا بین همدیگر در ۶۲ کشور جهان از ۱۹۹۲ تا همین اکنون بخصوص در آسیا، افریقا، و امریکای لاتین روان بوده است که خسارت مادی و تلفات انسانی (تقریبآ شش میلیون ) این جنگ ها آگر از جنگ های متعارف بین دولت ها بیشتر نبوده کمتر هم نبوده است.
بهرصورت؛ با گذشت سه دهه تسلط یک قطبی ایالات متحده امریکا بر جهان شعار “جهانی شدن جهان به یک دهکده واحد” با ناکامی های روز افزون خود رو به پایان است. در حال حاضر هژمونی تسلیحاتی، هژمونی اقتصادی، بخصوص هژمونی تکنولوژی بین آمریکا ، چین ، و روسیه که هم دست آورد بشمار میرود ؛ در عین حال هم تهدیدی است برای نظم و امنیت جهان ؛ چون هر کدام ازین کشورها تحت شعار جدید نشنالیزم “اول امریکا، اول چین، اول روسیه، آول هند” تلاش میکند که رقیب اش بازنده شود تا او برنده شود.
عباره کوتاه “طراحی شده توسط اپل در کالیفرنیا. مونتاژ شده در چین” در دهه گذشته، عبارتی است که در پشت آیفون ها حک شده اند، در این معامله تکنولوژیکی بین بزرگترین دو اقتصاد جهان : آمریکا بعنوان مالک دانش و چین بعنوان نیرو در معامله شریک بودند. آما دیگر چنین نخواهد بود ؛ چون چین بعنوان غول تکنولوژی جهانی ، با علی بابا و تین سنت با ارزش بازار حدود ۵۰۰ بیلیون دلار با فیسبوک رقابت میکند . چین دارای بزرگترین بازار پرداخت آنلاین است. تجهیزات آن در سراسر جهان صادر می شود. این سریعترین ابر رایانه ای است. چین مرکز بزرگترین محاسبات کوانتومی محاسبات جهان را در اختیار دارد. سیستم ناوبری ماهواره ای بعدی آن تا سال ۲۰۲۰ با جی پی اس آمریکا رقابت خواهد کرد.
درین برتری جوی امريکا وضیعت لرزيده دارد . تحقیقات در حال انجام شده میرساند که انتظار می رود این گونه نتیجه گیری شود که چین از بابت سرقت فکری و دانشی یک ترلیون دلار برای شرکت های آمریکایی هزینه در بر داشته است ، که ممکن با اعمال تعرفه های خفیف دنبال شود. در اوایل سال جاری، کنگره امریکا لایحه ای را برای توقف فعالیت دولت در دو شرکت مخابراتی چینی (حواوهی و زی تی ای ) معرفی کرد. اریک اشمیت، رئیس سابق الفبای پدر و مادر گوگل، هشدار داده است که چین تا سال ۲۰۲۵ از آمریکا در رشد و انکشاف ای تی ( هوش مصنوعی) سبقت خواهد گرفت. درین زمینه چین در حالیکه به نفع برد ـ برد بین امریکا وچین اصرار دارد؛ در عین زمان تاکید دارد که برای آمریکا هیچ گزینه ای جز قبول تکنولوژی چینی به عنوان وسیله ای برای پایان دادن به ناخوشایند ها ندارد.
آما هفته گذشته، رئیس جمهور دونالد ترامپ، ناگهان ۱۴۲ میلیارد دلار از حساب کوالکام، یک تراشه آمریکایی ، توسط براد کام یک رقیب اصلی در سنگاپور، را بدلایل امنیت ملی با اشاره به ترس امنیت ملی در مورد رهبری چین در ج۵، یک تکنولوژی بی سیم جدید مسدود کرد. درین مورد کارشناسان امریکائی می گویند که که اغلب اوقات آقای ترامپ یک چالش واقعی را به موقع شناسایی کرده است، اما واکنش هایش در برابر چالش راهبردی نبوده است؛ و دقیقآ افزایش تکنولوژی چین به یک پاسخ استراتژیک از طرف دولت نیاز دارد، نه با واکنش های سطحی و زانو زدن در مقابل این افزایش تکنالوژی چین .
به همین ترتیب روسیه هم بعنوان قدرت سیاسی گام به گام با امریکا و چین وارد میدان سیاست شده است. هفته گذشته، در جریان سخنرانی سالانه خود به ملت روسیه، ولادیمیر پوتین رییس جمهور انکشور با لحن تهاجمی که شامل انیمیشن ویدئویی از کلاهک های پیشرفته در حال فروپاشی در فلوریدا مقر یک باشگاه خصوصی دونالد ترامپ بود، کاملا و به وضوح با هدف گرفتن ایالات متحده امریکا از یک بسته سیستم سلاح های نظامی جدید که در حال توسعه است، و در برخی موارد آماده مستقر شدن اند، پرده برداری کرد . لست تسلیحات نظامی پوتین شامل یک موشک بالستیک بین قاره ای سنگین و جدید است که به نام “سرات” شناخته می شود؛ که مانور پذیر در موشک های بالستیک روسی برای کمک به آنها در دفاع از موشک های آمریکایی میباشد؛ یک موشک کروز هسته ای که ظاهرا قادر به پرواز هزاران مایل و با کوتاه ترین حد فاصل از سطح زمین ؛ و یک هواپیمای بدون سرنشین زیر دریایی هسته ای به طور بالقوه قادر به خاموش شدن و سپس دزدکی حرکت کردن نزدیک به یک خط ساحوی دشمن برای تحویل یک ضربه استراتژیک در عرض چند دقیقه میباشد. پوتین همچنین به پیشرفت های تکنولوژی موشک های هیورس و حتی یک سلاح لیزر احتمالی نیز اشاره کرد.
درینباره بعضی منتقدین داخلی ؛ دولت دونالد ترامپ را به افزایش بحث های سردرگم شده توسط مقامات ارشد غیر نظامی و نظامی در زمینه رقابت ژئوپلیتیک توسط پنتاگون متهم میکنند . و مدعی اند درس مهمی که از دوران جنگ سرد امروز مشهود است؛ نحوه رسیده گی مقامات آمریکایی درمورد دشمنان کشور است که روایت رسمی این برخورد ها بیانگر شکل گیری و محدود کردن تفکر است، که می تواند به ابتکارات سیاست های خارجی بسیار پر هزینه و یا غیرمتمرکز برای امریکا منجر شود.
سوال اساسی در میان سیاسمداران امریکائی این است که چگونه باید به برتری خواهی های چین و روسیه پاسخ داد. بعضی استدلال میکنند که مهمترین بخش پاسخ این است که دلایل موفقیت آمریكا در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ را باید به یاد آورد. بطور مثال برنامه های دولتی برای جلوگیری از اتحاد جماهیر شوروی؛ استراتیژی سرعت در سیستم های فضایی، تسلیحاتی ، و سرمایه گذاری درخشنده در آموزش، تحقیق، و مهندسی در طیف وسیعی از فن آوری در امریکا میتواند موثر واقع شود. این استراتیژی در نهایت باعث خواهد شد تا یک روحیه تحقیق موثر، رقابت شدید، و یک انگیزه سالم برای کسب درآمد، در جامعه امریکا تزریق شود. این استرتیژی توسط سیستم پذیریش مهاجرتی با ذهن امیدوار کننده و استقبالی از دانشمندان از هر گوشه ای این سیاره می تواند لبریز از مفاد برای کشور شود . پس شصت سال پس از زمان اسپوتنیک، امریکا برای دستیابی به این هدف به یک پروژه ملی، ترکیبی از سرمایه گذاری دولتی و سرمایه گذاری خصوصی نیاز دارد.
بهر حال، استراتژی دفاع ملی دولت ترامپ، که خلاصه ای از آن را در اواسط جنوری ۲۰۱۸ توسط پنتاگون منتشر شد میرساند که در رقابت های استراتژیک بین المللی در حال حاضر نگرانی اصلی در امنیت ملی ایالات متحده امریکا ،دیگر تروریزم نه، بلکه چین و روسیه در حال حاضر اولویت اصلی برنامه ریزان دفاعی امریکا هستند تا دولت اسلامی (داعش)، القاعده، و یا دیگر تروریست های خودگردان که در ایالات متحده زندگی می کنند.
بهرصورت؛ موضع گیری ها هر چه باشد؛ آما میزان رشد هم سطح پیشرفت های نظامی ، پیشرفت های اقتصادی ، و پیشرفت های تکنالوژی بین سه قدرت بزرگ سیاسی توآم با لحن تهدیدی و تهاجمی بیانگر چند قطبی شدن جهان است که خطرات آن به مراتب از دو قطبی بودن جهان بعد از جنگ دوم جهانی و یک قطبی بودن جهان بعد از فروپاشی شوروی سابق بیشتر است. گرچه ممکن چند قطبی بودن قدرت ها در روابط بین الملل باعث رشد و توسعه اقتصادی جهان شود ، ولی در عین زمان گفتگو، تعاون ، و رقابت سالم در امر تامین نظم و امنیت جهانی را با مشکلات بیشتر روبرو میکند.
بهرصورت؛ با شکل گیری چند قطبی شدن جهان و احتمال بازگشت به تاریکترین روزهای جنگ سرد؛ اما دانشمندان روابط بین الملل در باره اینده سیاسی جهان در دو قطب مصروف سبک و سنگین کردن روابط بین المللی اند. وضیعت موجود در جهان زیر زره بین دانشمندان پیرو مکتب لیبرالیزم ؛ کشور ها تا حدی با هم وابسته و پیوسته اند که مرز های جغرافیائی دیگر تعریف کننده منافع ملی هیچ کشوری نیست. نقل و انتقالات کالا، مهاجرت ها، شیوع امراض، آلوده گی محیط زیست، تروریزم، جرائم سازمان یافته، تحرک سرمایه، احتیاج به منابع طبعی و صد ها مورد دیگری اند که کشور ها دیگر به تنهائی نمی توانند در محدوه مرز های خود به آن رسیده گی کنند. پس با درک این وابسته گی و پیوسته گی ؛ استراتیژی و پالیسی های تعاون متقابل، همآهنگی دسته جمعی، و رقابت های سالم و همگانی میان قدرت ها و سایر ملل میتواند در حل تهدید ها جهان را کمک کند
برخلاف دانشمندان لیبرال ، جهان از عینک دانشمندان ریالیست ایده آلی نیست؛ کشور ها هویت های منفردی هستند که با سیستم انارشی بین المللی ، معضل امنیتی، حرص کشور های ملی، پرستیژ جهانی، سو ظن دولت ها بر همدیگر، عدم اعتماد بالای یگدیگر، حس تسلط بر یکدیگر، منافع ملی “اول امریکا، اول روسیه، اول چین” ، و اخلاف ایدیالوژی، روبرو اند که بعضآ همکاری متقابل و همآهنگی را با مشکل حتی گاهی نا ممکن میسازد، این واقیعت ها وقوع جنگ ها نا محتمل نمی داند. چنانچه آرزوی یک جهان بدون سلاح هسته ای در چند ماه گذشته از واقعیت ها بی حد فاصله گرفته است.
بهرصورت؛ آنچه از دل این وضیعت تهدید امیز بین قدرت های بزرگ بر می آید اینست که هر دو صورت ، چه قدرت ها با هویج و یا چماق در مقابل هم قرار گیرند ؛ باز هم قربانی هر دو رویکرد در قدم اول کشور های خورد، کوچک ، وفقیر هستند که یا با مشکلات زیر فرمان و کنترل اربابان قدرت باید زنده گی کنند؛ یا با حالت نیم مستقل خود در خدمت ارباب قدرت به کنترول و تسلط بر دیگر کشور ها بپرازند، و یا هم در انتظار روز قیامت خود باشند. چون کشور های کوچک و فقیر نه صدای بلند در همکاری ها و نه هم زور و نیروی در رویاروئی های جهانی و منطقه ای دارند. درمیان دو انتخاب نا خوش آیند ؛ آفغانستان از همه آسیب پذیر تر در منطقه و تصمیم اینکه یا باید در صف دفاع از دشمنان خود بپردازند، یا منتظر روز قیامت خود باشد ؛ باز هم از محدوده استعداد و توانائی دولت ، شرکایش و منتقدین اش بیرون میباشد. پس تشدید و یا تخفیف مصائیب کشور و عذاب مردم از طرفی مربوط به انکشافات اوضاع در روابط قدرت های بزرگ در آینده خواهد بود و از طرفی هم مربوط به انتخاب امریکا بین دولت کابل و طالبان و یا هم ترکیبی از هر دو طرف رقیب؛ که آخری یعنی تشریک قدرت سیاسی با دولت ناکارا گزینه موثری برای مردم و کشور نخواهد بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مارچ ۲۰۱۸
محمد داود تحلیگر آزاد سیاسی؛ با مدرک ماستری در روابط بین الملل (امنیت و توسعه انسانی ) از دانشگاه کارلیتون در کانادا